جودیت باتلر (۱۹۵۶ - )
فلسفهی باتلر
باتلر را بیشتر نظریهپرداز جنسیت و هویت و قدرت میدانند. کتاب تاثیرگذار وی، «معضل جنسیت» (۱۹۹۰) این بحث انقلابی را مطرح میکند که نه جنسیت (gender) و نه جنس (sex) و نه هیچیک از مقولههای هویت انسانی، طبیعی (natural) نیستند. این بحث در آن زمان چالش عمدهای برای فمینیستها ایجاد کرد. باور معمولِ فمینیستهای آن زمان این بود که جنسیت (مردانه و زنانه) برساختهای فرهنگی است اما جنس (مذکر و مونث) طبیعی است و از-پیش-مسلم. باتلر در «معضل جنسیت» و بعدها در «بدنهایی که مسئله میشوند» (۱۹۹۳) میگوید «جنسیت باید به همان دستگاه تولیدمثلی اختصاص یابد که جنسها بهموجبِ آن گماشته شدهاند. در نتیجه، این گونه نیست که جنسیت مربوط به فرهنگ باشد و جنس مربوط به طبیعت؛ جنسیت هم ابزار گفتمانی/فرهنگی است که «طبیعتِ جنسیشده» یا «جنسِ طبیعیشده» را تولید میکند و آن را مقدم بر فرهنگ میگمارد، [یعنی جنس را] زمینی [میشمارد] که از نظر سیاسی بیطرف است و فرهنگ روی آن [زمین] فعال است». (معضل جنسیت، ص ۷) به زبانی دیگر، هیچ مذکر و مؤنثی مقدم بر فرهنگی که این دو مقولهی هویتی را تولید کرده، وجود ندارد. ما نمیتوانیم بیرون از فرهنگ بیندیشیم، و هویتهای «مذکر» و «مونث» مانند هویتهای «مردانگی» و «زنانگی» برساختههایی فرهنگی هستند. این ایده که هویت جنسی طبیعی است یا دو جنس در طبیعت وجود دارد، ایدهای فرهنگی است.
باتلر میگوید این مقولههای هویتی از طریق کنشِ تکرار در یک فرهنگ، شکلِ اجتماعی و نمادین پیدا کردهاند. هویت جنسی «اجراگری» است. «ورای نمودهای جنسیت، هیچ هویتِ جنسیتیای وجود ندارد. ... هویت برساختهای اجراگرانه است که همین «نمودها» میسازندش، همین نمودهایی که گفته میشود اثرات یا پیآمدهای آن [هویت] هستند» (معضل جنسیت، ص ۲۵). جنسیت، بودنی نیست، کردنی است؛ جنسیت این نیست که شما چهکسی هستید، بل این است که چه کار میکنید. به زبان دیگر، جنسیت شما را واژهها و کنشها و پوشاک و حالتِ رفتاری شما (یعنی نحوهی بیانِ هویتتان) مشخص میکند.
باتلر منتقد آن دیدگاه فمینیستیای است که میگوید «زنان» گروهی هستند با هویتی متمایز، یا با علایق سیاسی مشخص، یا با عاملیت اجتماعی معین، و مانند آن. باتلر ادعا میکند که فمینیسم با داشتنِ چنین دیدگاههایی دارد تصورِ دوتایی (binary) از جنسیت را تقویت میکند و امکانهای نامحدودی را که برای انسان در زمینهی هویتِ اجتماعی وجود دارد به دو مقوله (مرد و زن) فرومیکاهد و آن دو را در تضاد با یکدیگر مینشاند. باتلر برای مخالفت با این دیدگاه، به اجراگریهایی اشاره میکند که در این نظم اجتماعی و نمادین [و دوتایی] موجب «معضل جنسیت» میشوند: به تناقضها و مازادهای درونی (یعنی آن بخشهایی که در یک خویشتنِ کامل و متحد «جمعآمدنی» نیستند) اجازهی بروز و بیان بدهیم و بر اساس چندگانگی هویتهای جنسیتی و جنسی عمل کنیم. اگر چنین چندگانگی هویتهای جنسیتی و جنسی تولید شود، میتواند دوتاییها را دچار معضل سازد (دوتاییهایی که زن را به دیگریِ مرد فرو میکاهد و مرد را به دیگریِ زن) و اَشکال جدیدی از عاملیتِ اجتماعی و نحوههای جدیدی از بودن در این جهان به روی ما بگشاید.
ادامه ....
http:// archive.radiozamaneh.com/ reflections/2012/05/22/ 14684
فلسفهی باتلر
باتلر را بیشتر نظریهپرداز جنسیت و هویت و قدرت میدانند. کتاب تاثیرگذار وی، «معضل جنسیت» (۱۹۹۰) این بحث انقلابی را مطرح میکند که نه جنسیت (gender) و نه جنس (sex) و نه هیچیک از مقولههای هویت انسانی، طبیعی (natural) نیستند. این بحث در آن زمان چالش عمدهای برای فمینیستها ایجاد کرد. باور معمولِ فمینیستهای آن زمان این بود که جنسیت (مردانه و زنانه) برساختهای فرهنگی است اما جنس (مذکر و مونث) طبیعی است و از-پیش-مسلم. باتلر در «معضل جنسیت» و بعدها در «بدنهایی که مسئله میشوند» (۱۹۹۳) میگوید «جنسیت باید به همان دستگاه تولیدمثلی اختصاص یابد که جنسها بهموجبِ آن گماشته شدهاند. در نتیجه، این گونه نیست که جنسیت مربوط به فرهنگ باشد و جنس مربوط به طبیعت؛ جنسیت هم ابزار گفتمانی/فرهنگی است که «طبیعتِ جنسیشده» یا «جنسِ طبیعیشده» را تولید میکند و آن را مقدم بر فرهنگ میگمارد، [یعنی جنس را] زمینی [میشمارد] که از نظر سیاسی بیطرف است و فرهنگ روی آن [زمین] فعال است». (معضل جنسیت، ص ۷) به زبانی دیگر، هیچ مذکر و مؤنثی مقدم بر فرهنگی که این دو مقولهی هویتی را تولید کرده، وجود ندارد. ما نمیتوانیم بیرون از فرهنگ بیندیشیم، و هویتهای «مذکر» و «مونث» مانند هویتهای «مردانگی» و «زنانگی» برساختههایی فرهنگی هستند. این ایده که هویت جنسی طبیعی است یا دو جنس در طبیعت وجود دارد، ایدهای فرهنگی است.
باتلر میگوید این مقولههای هویتی از طریق کنشِ تکرار در یک فرهنگ، شکلِ اجتماعی و نمادین پیدا کردهاند. هویت جنسی «اجراگری» است. «ورای نمودهای جنسیت، هیچ هویتِ جنسیتیای وجود ندارد. ... هویت برساختهای اجراگرانه است که همین «نمودها» میسازندش، همین نمودهایی که گفته میشود اثرات یا پیآمدهای آن [هویت] هستند» (معضل جنسیت، ص ۲۵). جنسیت، بودنی نیست، کردنی است؛ جنسیت این نیست که شما چهکسی هستید، بل این است که چه کار میکنید. به زبان دیگر، جنسیت شما را واژهها و کنشها و پوشاک و حالتِ رفتاری شما (یعنی نحوهی بیانِ هویتتان) مشخص میکند.
باتلر منتقد آن دیدگاه فمینیستیای است که میگوید «زنان» گروهی هستند با هویتی متمایز، یا با علایق سیاسی مشخص، یا با عاملیت اجتماعی معین، و مانند آن. باتلر ادعا میکند که فمینیسم با داشتنِ چنین دیدگاههایی دارد تصورِ دوتایی (binary) از جنسیت را تقویت میکند و امکانهای نامحدودی را که برای انسان در زمینهی هویتِ اجتماعی وجود دارد به دو مقوله (مرد و زن) فرومیکاهد و آن دو را در تضاد با یکدیگر مینشاند. باتلر برای مخالفت با این دیدگاه، به اجراگریهایی اشاره میکند که در این نظم اجتماعی و نمادین [و دوتایی] موجب «معضل جنسیت» میشوند: به تناقضها و مازادهای درونی (یعنی آن بخشهایی که در یک خویشتنِ کامل و متحد «جمعآمدنی» نیستند) اجازهی بروز و بیان بدهیم و بر اساس چندگانگی هویتهای جنسیتی و جنسی عمل کنیم. اگر چنین چندگانگی هویتهای جنسیتی و جنسی تولید شود، میتواند دوتاییها را دچار معضل سازد (دوتاییهایی که زن را به دیگریِ مرد فرو میکاهد و مرد را به دیگریِ زن) و اَشکال جدیدی از عاملیتِ اجتماعی و نحوههای جدیدی از بودن در این جهان به روی ما بگشاید.
ادامه ....
http://
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر