۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

گزارش تفصیلی، آماری نقض حقوق بشر در خرداد


خبرگزاری هرانا - در بررسی عملکرد مجموعه گزارشات ارسالی در خرداد سال ۱۳۹۲، خط سیر گزارشات در این ماه، در مجموع شاخص های ۱۳ رسته ذکر شده است که داری ضریب تغییرات متوسط نزدیک به هفت دهم است که نشان گر پراکندگی در دامنه آن می باشد

در حوزه کارگری بر اساس بررسی آماری و پیش بینی گزارشات ماه مشابه سال گذشته حداکثر گزارشات ارسالی میتوانست ۴۶ گزارش و حداقل آن  ۲۴ گزارش باشد اما در واقع ۱۷ گزارش دریافت شد، بر این اساس ۱۶ مورد نقض حقوق برای ۷۲۱۵۸۰ نفر به ثبت رسید.
در حوزه اقلیت های مذهبی حداکثر ۲۹ و حداقل ۱۳ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد ۱۰ گزارش دریافت شد که بر این اساس تعداد ۷ مورد نقض حقوق برای ۲۵ نفر به ثبت رسید.
در حوزه اقلیت های قومی حداکثر ۱۲ و حداقل ۴ گزارش بود که تعداد گزارشات دریافتی ۲ گزارش بوده است که بر این اساس تعداد ۲ مورد نقض حقوق برای  ۲ نفر به ثبت رسید.
در حوزه زندانیان حداکثر ۷۶ و حداقل ۳۶ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد ۴۲ گزارش دریافت شد، بر این اساس تعداد ۵۴ مورد نقض حقوق برای ۲۲۰۱ نفر به ثبت رسید.
در حوزه اصناف حداکثر ۲۱ و حداقل ۵ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد ۵ گزارش دریافت شد که بر این اساس تعداد ۲ مورد نقض حقوق برای ۲ نفر به ثبت رسید.
در حوزه اندیشه و بیان حداکثر ۵۷ و حداقل ۳۳ گزارش بود که تعداد گزارشات دریافتی ۵۳ مورد بوده است که بر این اساس تعداد ۵۸ مورد نقض حقوق برای ۳۰۸۹ نفر به ثبت رسید.
در حوزه فرهنگی حداکثر ۱۱ و حداقل ۵ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۱ مورد بوده است، که بر این اساس تعداد ۱ مورد نقض حقوق برای  ۳ نفر به ثبت رسید.
در حوزه زنان حداکثر ۶ و حداقل ۰ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۲ مورد بوده است که بر این اساس تعداد ۰ مورد نقض حقوق برای ۰  نفر به ثبت رسید.
در حوزه کودکان حداکثر ۱۱ و حداقل ۳ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۲ مورد بوده است که بر این اساس تعداد ۲ مورد نقض حقوق برای ۲ نفر به ثبت رسید.
در حوزه دانشجویان حداکثر ۴۰ و حداقل ۸ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۱ مورد بوده است، که بر این اساس تعداد ۱ مورد نقض حقوق برای ۳ نفر به ثبت رسید.
در حوزه اعدام حداکثر ۴۵ و حداقل ۱۳ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۶ مورد بوده است، که بر این اساس تعداد ۶ مورد نقض حقوق برای ۳۰۹ نفر به ثبت رسید.
در حوزه محیط زیست حداکثر ۴ و حداقل ۰ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۳ مورد بوده است، که بر این اساس تعداد ۴ مورد نقض حقوق برای ۴ نفر به ثبت رسید.
سایر موارد نقض حقوق بشر نیز حداکثر ۱۰ و حداقل ۴ گزارش مورد پیش بینی بود که تعداد گزارشات دریافتی ۲ مورد بوده است. که بر این اساس تعداد ۱ مورد نقض حقوق برای ۲ نفر به ثبت رسید.
در بررسی منابع گزارش باید اعلام کرد ۵۶ درصد گزارشات را ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و ۱۹ درصد دیگر آن را منابع مستقل و ۲۵ درصد را نیز منابع دولتی مستند کردند.
باید اشاره داشت که در طی خرداد ماه ۶ زندانی در ایران اعدام شدند، ۱۷۹ نفر از دگر اندیشان بازداشت شدند و ۲۱ نفر نیز از سوی دادگاه انقلاب به ۹۸۷ ماه حبس و ۵۰ ماه ضربه شلاق محکوم شدند.
ارزیابی عمومی اخبار نقض حقوق بشر در خردادماه
در خردادماه سال ۱۳۹۲ علی‌رغم اینکه تمامی توجهات به یازدهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، معطوف بود نیز نقض حقوق بشر در ایران در حوزه‌های مختلف تعریف شده، کما فی السابق ادامه یافت.
در ابتدا بایستی اشاره کرد که در ماه گذشته پارلمان کانادا، لایحه‌ای را به تصویب رسانده است که بر اساس آن اعدام‌های گسترده‌ی تابستان ۱۳۶۷ در ایران "جنایت علیه بشریت" خوانده شده است. پارلمان کانادا همچنین در این لایحه روز نخست ماه سپتامبر را روز همبستگی با زندانیان سیاسی ایران اعلام کرد. اقدام پارلمان کانادا نخستین واکنش از سوی یک کشور محسوب می‌شود که در آن کشتار دهه ۱۳۶۰ "جنایت علیه بشریت" شناخته شده است.
محسن صادقی، مدیرکل پیشگیری‌های امنیتی و انتظامی معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه‌ی قضاییه نیز، با بیان اینکه "نرخ رشد جهانی جرایم ۵ درصد است، در حالی‌که جرایم در ایران بیشتر از آمار جهانی رشد دارد"، گفت: در سال گذشته یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر به خاطر جرایم مختلف در کشور دستگیر شدند که ۶۰۰ هزار نفر آن‌ها در زندان به‌سر می‌برند. وی تاکید کرده است که ۷۰ درصد از زندانیان فاقد سابقه کیفری و ۳۰ درصد نیز سابقه‌دار هستند.
مضاف بر این، زندان مرکزی بندر عباس در حال حاضر بیش از ۳۸۰۰ نفر زندانی دارد که ۵۰۰ نفر از ایشان در زیر حکم اعدام بسر می‌برند. این در حالیست که محکومیت حدود ۳۰۰ تن از محکومین به اعدام در زندان بندرعباس به تایید دیوان عالی کشور رسیده است و خطر اجرای حکم ایشان را تهدید می‌کند.
هم‌چنین در آستانه‌ی برگزاری یازدهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری در ایران، دستگاه امنیتی اقدام به ایجاد فضای پلیسی و جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات که به طور ویژه به واسطه‌ی فیلترینگ گسترده‌ی وبسایت‌های خبری و تبلیغاتی برخی کاندیداها بود؛ نمود. بازداشت برخی از هواداران و افراد فعال در برخی ستادها و برنامه‌های تبلیغاتی کاندیداها نیز از جمله اقدامات موثر در این زمینه بود چنانچه تنها در یک مورد، مراسم ستاد جوانان حامی روحانی که عصر روز شنبه، یازدهم خردادماه در حسینیه جماران برگزار شده بود با دخالت نیروهای امنیتی به بازداشت جمعی از شهروندان انجامید.
در همین راستا نیروهای امنیتی تعدادی از فعالان سیاسی در شهرهای لاهیجان،  کرج، تهران، مشهد و خوی برای جلوگیری از فعالیت در انتخابات را بازداشت کردند و تعداد زیادی از فعالین سیاسی نیز به دفاتر وزارت اطلاعات شهرهای مربوطه احضار شدند. خبرگزاری فارس ارگان خبری سپاه پاسداران نیز به نقل از یک مقام امنیتی مدعی شد: "به‌دنبال شناسایی اعضای فعال چند تشکل مرتبط با گروهک منافقین و با انجام چند عملیات برق‌آسا و همزمان در تهران و چند شهر دیگر این تشکل‌ها مورد ضربه قرار گرفتند."
علاوه بر این و در پی صعود تیم ملی فوتبال ایران به رقابت های جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل، میلیون ها تن از شهروندان در سراسر ایران به جشن و شادمانی پرداختند که در برخی از شهرها با دخالت نیروی انتظامی این جشن به خشونت کشیده شد. نیروی انتظامی در شهرهای تهران، همدان، کرمانشاه، رشت، ساری و بوشهر با حمله به تجمعات مردمی که بعضا نیز شعارهای سیاسی در آنها سر داده می شد اقدام به ضرب و شتم شهروندان نموده و ده‌ها تن را بازداشت کردند. به عنوان نمونه و چنانکه هرانا گزارش داده است، بیش از ۹۰ تن در نقاط مختلف شهر تبریز بازداشت شدند که چند فعال دانشجویی به نام بهنام نیکزاد، امین فرید یحیایی و علی اروج‌زاده نیز در میان بازداشت‌شدگان هستند.
هم‌چنین بیش از ۵۰ تن از زنان و حدود ۲۰ تن از مردانی که خواهان حضور زنان در استادیوم آزادی و شرکت در جشن پیروزی تیم ملی فوتبال شده بودند با بدرفتاری و برخورد خشن نیروی انتظامی روبرو شدند. این افراد که در مقابل درب غربی استادیوم آزادی تجمع کرده بودند شعار "برابری زن و مرد" و "جای زنان خالیه" سر می‌دادند. علی کفاشیان، رئیس فدراسیون فوتبال در اطلاعیه‌ای اعلام کرد بود که برگزاری جشن در استادیوم آزادی مختص آقایان است و از خانم‌ها خواسته بود که به استادیوم مراجعه نکنند.
در پایان باید اشاره کرد که به دلیل رانش زباله ها گروهی از آتش نشانان و مامورین فضای سبز شهرداری که مشغول خاموش کردن آتش بودند، به حفره ای به عمق سی متر سقوط کرده و کوهی از زباله به روی آنها ریزش کرده است. بر اساس اعلام معاون شهردار شیراز ۱۱ نفر زیر آوار زباله در سایت دفع زباله‌ی برمشور مدفون شده بودند، که چهار تن از ایشان نجات یافتند اما پیش بینی می شود که هفت نفر دیگر زیر چهل هزار تن زباله دفن شده باشند. به گفته‌ی وی مهم‌ترین مشکل حجم بسیار زیاد زباله است و وجود شیرابه در زیر این زباله مشکلات را بیشتر کرده است.

بازتاب متمایز و ویز‌ه‌ی برخی گزارشات
در بخش پیش رو، تلاش شده به آن دسته از گزارشات حقوق بشری‌ای پرداخته شود که با بازتاب و توجه خاص‌تری دنبال شدند. انعکاس متمایز این اخبار، به هیچ روی به معنایِ این نیست که الزاماً درصد زیادی از نقض حقوق بشر را نیز دربرگرفته‌اند.
موضع سعید مرتضوی متهم اصلی پرونده‌ی مرتبط با بازداشتگاه کهریزک که این پرونده را سیاسی دانست و گفت که به رای صادره تمکین نکرده و به آن صد در صد اعتراض خواهد کرد، از جمله اخباری بود که با حساسیت ویژه‌ای دنبال شد.
هم‌چنین تعدادی از شرکت‌کنندگان در مراسم خاکسپاری آیت‌الله جلال‌الدین طاهری در اصفهان، بازداشت شدند. در مراسم خاکسپاری آیت‌الله طاهری، که از منتقدان آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی به شمار می‌آمد و عملاً تبدیل به تظاهرات ضدحکومتی شده بود، شرکت‌کنندگان با سردادن شعارهایی خواستار پایان حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو نامزد معترض به انتخابات گذشته ریاست جمهوری ایران شدند. هم‌چنین برخی ویدئوهای منتشر شده از این مراسم، حاکی است که شعار "مرگ بر دیکتاتور" نیز در این مراسم داده می‌شد.
چهار سال پیش نیز پس از برگزاری مراسم خاکسپاری آیت‌الله منتظری، یکی دیگر از روحانیون منتقد آیت‌الله خامنه‌ای، در قم، تعدادی از شرکت‌کنندگان بازداشت شدند.
از دیگر سو ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار زندانی، در پی اصابت شیء سنگینی در هواخوری بند زنان به سرش و مجروحیت شدید، به بیمارستان شهدا اعزام شد. بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی- عقیدتی منجمله آرش صادقی، محمدرضا پورشجری، رضا شهابی، نامق محمودی، علیرضا احمدی، افشین اسانلو، اصغر قطان، هانی یازرلو، امیر اسلامی و ارژنگ داوودی هم در وضعیت نامناسب جسمی به سر می‌برند که علاوه بر عدم رسیدگی مسئولان به وضعیتشان، گزارشات مربوط به ایشان، با پوشش مناسب از سویِ رسانه‌ها نیز مواجه نمی‌شود.

گزارشات حقوق بشری در سایه‌ی کم توجهی
در شرایطی که تعداد اندکی از گزارشات حقوق بشری با حساسیت بیش‌تری دنبال می‌شوند، بسیاری از گزارش‌های نقض حقوق بشر نیز در سایه‌ی کم‌توجهی قرار می‌گیرند و بعضاً نادیده گرفته می‌شوند. برای این رفتار گزینشی می‌توان علل گوناگونی از جمله ذائقه‌ی مردم و رفتار گزینشی رسانه‌ها را برشمرد.
خودسوزی دو شهروند پیرو دین یاری (اهل حق) در اعتراض به هتک حرمت یک تن از هم کیشانشان و جان باختن این دو تن، از جمله گزارشاتی بود که به رغم اهمیت، با اقبال روبه‌رو نشد.
چهاردهم و پانزدهم خردادماه، "حسن رضوی" و "نیکمرد طاهری" در اعتراض به هتک حرمت مسئولین زندان همدان به یکی از همکیشانش بنام کیومرث تمناک مبنی بر تراشیدن سبیل نامبرده که به اجبار و توسط ۵ نفر از نیروهای امنیتی زندان انجام گرفت، در برابر فرمانداری همدان خود را به آتش کشیدند. نیکمرد طاهری، قبل از رسیدن به بیمارستان به دلیل شدت جراحت جان باخت و حسن رضوی نیز که با ۶۰ درصد سوختگی در یکی از بیمارستانهای تهران تحت تدابیر امنیتی بستری شده بود، نیز در بیمارستان جان خود را از دست داد.
گفتنی است، پیروان دین یاری که در ایران به عنوان اهل حق یا یارسان شناخته می شوند بزرگترین اقلیت دینی  ایران به شمار می‌روند که فاقد رسمیت هستند و از حقوق شهروندی محروم می باشند.
هم‌چنین محمد (کوروش) نصیری به جرم فعالیت در یک صفحه فیسبوکی بنام "کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان" به ۱۱ سال حبس در تبعید به زندان بندر گناوه محکوم شده است. این زندانی سیاسی که هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می‌شود، به اتهام "توهین به مقدسات، افساد فی الارض، اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل گروه برانداز" به این حکم سنگین محکوم شده است. آقای نصیری در نیمه شب چهارشنبه ۳ خرداد ماه ۱۳۹۱ با هجوم ماموران امنیتی به منزل مسکونیش بازداشت شده است.
در همین زمینه، ماه گذشته گزارشی هم از بلاتکلیفی سیزده ماهه‌ی سهیل بابادی، یکی دیگر از کاربران فیس بوک به دلیل نوشتن قطعه‌ی طنزی در صفحه‌ی فیس بوک "کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان" منتشر شد.
در موردی دیگر، رئیس کمیته تبلیغات ستاد روحانی در شهرستان فسا از توابع استان فارس، در روز برگزاری انتخابات مورد حمله‌ی اسیدپاشی قرار گرفت.یونس مهدی‌پور در مقابل هنرستان کشاورزی این شهرستان مورد ضرب و شتم عده‌ای ناشناس قرار گرفت که یکی از ضاربین با پاشیدن اسید روی صورت نامبرده موجب آسیب دیدگی و سوختگی شدید این فعال ستاد انتخاباتی روحانی گردید.
هم‌چنین حکم ۷۰ ضربه شلاق دو شهروند برازجانی به اتهام سرقت، در ملاء عام در میدان مرکزی این شهر به مورد اجرا درآمد. در همین زمینه حکم  ۱۰۰ ضربه شلاق یک زندانی محکوم به اعدام زن بنام گیتی مرامی ۳۴ ساله، در محوطه‌ی زندان قرچک ورامین اجرا شد و پس از آن مسئولان مربوطه وی را به دار آویختند.
در خردادماه، دختر نوجوان سیزده ساله‌ای به نام "بفرین معروفی" در جاده‌ی" بوکان ـ کوسه" نیز توسط پدرش کشته می‌شود. نامبرده درپی مشاجره و درگیری با پدرش در داخل خودرو، مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد و این امر سبب شد که بفرین خود را از اتومبیل به بیرون پرت کرده و زخمی گردد اما پس از توقف خودرو و ادامه‌ی ضرب و شتم، توسط پدرش به قتل می‌رسد.
مضاف بر موارد فوق الذکر، در پی وقوع سه آتش‌سوزی در‌ میمند‌ شهربابک ۱۱ هکتار از اراضی این منطقه تاریخی در آتش سوخت. علت این واقعه بی‌احتیاطی گردشگران عنوان شده است. این در حالیست که رئیس موسسه‌ی تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان مازندران هم می‌گوید که روزانه ۴۰ هزار هکتار از جنگل‌های شمال مورد تخریب کمی و کیفی قرار می‌گیرد و اگر این روند ادامه پیدا کند، دیگر آثاری از جنگل‌های شمال نخواهد ماند.
از دیگر سو، در ماه گذشته با چندین مورد اعتصاب غذای زندانیان مواجه بودیم که می‌توان به اعتصاب غذای حدود ۲۱۰۰ تن از زندانیان زندان قزل‌حصار کرج در اعتراض به انتساب یکی از زندانبان های سابق به ریاست واحد دو زندان و همچنین کمبود امکانات رفاهی و عدم رسیدگی قضایی و همین‌طور اعتصاب غذای شاهرخ زمانی و خالد حردانی، آرش صادقی، آرش محمدی و محمد حسین رضایی که با دوختن لب‌های خود اقدام به اعتصاب غذا نمود، اشاره کرد.
رویدادهای مثبت
جمال انصاری، رئیس کل دادگستری استان قزوین مدعی شده است که به دلیل سیاست‌های قوه قضائیه و مسائل بین‌المللی و حقوق بشری، از این پس اعدام مجرمان در ملاءعام تجویز نخواهد شد. ولی در گفتگو با رسانه‌ها تاکید کرده است: "اگر در گذشته اعدامی در ملاءعام صورت می‌گرفت، به دلیل وجود شرایط استثنایی بود، ولی با توجه به تصویربرداری از این گونه مراسم و پخش آن در رسانه‌های دنیا، دیدگاه قوه قضائیه این است که دیگر اعدام در ملاعام صورت نگیرد." این ادعا، در صورت صحت، موجب عدم بازتولید خشونت در جامعه خواهد شد.
همین‌طور پس از آنکه دیوان عالی کشور حکم اعدام عبدالرضا قنبری معلم در بند را نقض کرد، این حکم توسط شعبه‌ی ۱ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ناصر سراج، به ۱۵ سال حبس و تبعید در برازجان تقلیل یافت. عبدالرضا قنبری، از بازداشت شدگان وقایع ۶ دی (عاشورای ۸۸)، آموزگار ادبیات فارسی یکی از مدارس پاکدشت و استاد دانشگاه پیش‌تر به اتهام محاربه از سوی شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به اعدام محکوم شده بود. یادآوری این نکته ضروری ست که حکم حبس و تبعید آقای قنبری، نقض فاحش حقوق بشر است و این گزارش صرفاً از جهت نقض حکم اعدام، رویدادی مثبت تلقی می‌شود.

مستندات حقوقی و قانونی برای برخی گزارش‌های خرداد ماه
امروزه خلاء "آموزش" در حوزه‌ی حقوق بشر در کشور به شدت احساس می‌شود و این در حالیست که بحث "اطلاع رسانی" در این حوزه روندی روبه جلو و نسبتاً قابل دفاع دارد. در این بخش و با هدف شناساندن این خلاء، برخی از گزارش‌های نقض حقوق بشر ماه گذشته، از لحاظ حقوقی مختصراً بررسی می‌شوند.
عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیماری که نیاز مبرم به مراقبت های ویژه دارند و در غیر این صورت وضعیت جسمی آنان روز به روز به وخامت می گراید و حتی در برخی موارد فجایعی چون مرگ زندانی را به همراه دارد بایستی اشاره کرد که ماده ی ۲۲ کنوانسیون حقوق زندانیان بر لزوم انتقال زندانیان بیمار نیازمند به معالجات ویژه و تخصصی به موسسات تخصصی یا بیمارستان های غیرنظامی در خارج از زندان دلالت می کند. بیمارستان مورد اشاره باید تجهیزات لازم، تخت کافی، لوازم دارویی مناسب و پزشک متخصص و آموزش دیده برای مراقبت های پزشکی و درمانی از زندانی بیمار را داشته باشد. در این زمینه هم چنین ماده ۱۰۳ آئیننامه اجرایی سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی جمهوری اسلامی نیز بیان می دارد که در موارد ضروری خروج محکوم از زندان برای معالجه بایستی با تایید بهداری زندان و اجازه رییس موسسه یا زندان و موافقت قاضی ناظر باشد. بایستی اشاره کرد این ماده که مربوط به قوانین داخلی نظام جمهوری اسلامی و زندان های کشور است، در بسیاری از موارد با مخالفت دادستانی و ماموران اطلاعاتی نقض می شود.
همین‍‌طور بازداشت خودسرانه و تحت الشعاع قرار دادن آزادی و امنیت شخصی افراد طبق بند ۱ ماده‌ی ۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی در حالی محکوم است و این مهم در ماه گذشته در موارد متعددی تکرار شده است.
گزارشات متعدد سوانح کار در کشور هم در حالی منتشر می‌شود و که دستکم طبق بخش ب ماده ۷ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، ایمنی‌ و بهداشت‌ محیط کار بایستی به رسمیت شناخته شود.
جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات و نقض حق آزادی بیان که دولت ایران از ُطرق مختلف و با جدیت تمام آن را دنبال می‌کند و به و در حال حاضر با اجرایی شدن شدن مرحله‌ی نخست اینترنت ملی، بیش از پیش نمود یافته است نقض ماده‌ی ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی است. هم‌چنین بخشی از بند ۲۵ اعلامیه هزاره نیز به تضمین آزادی رسانه‌ها برای اجرای نقش اساسی آن‌ها و نیز حق مردم برای دسترسی به اطلاعات، تاکید دارد.

منبع:هرانا

بدون هیچ دلیلی *... مینا اسدی


 زندگی دراز  هم خوب است ...و هم بد . خوبست برای آنکه میمانی ...جهان  بزرگ  را با دو چشم کوچک می بینی...  آدمها را  می شناسی ...عاشق می شوی ...نگران می شوی ...دلواپس می شوی ...می خندی...می رقصی ... و....بد است  برای آنکه با مرور زمان  با تلخی هایی آشنا می شوی که اگر  از سلامت عقل بر خوردار باشی شاخهای زیادی روی سرت می روید... می لرزی ...دچار ترس و حشت می شوی ......حالت به هم می خورد ...عق می زنی و در نهایت دق می کنی.
دوست، شبانه غیب می شود ...در اول راه نگران می شوی ...به آشنایان زنگ می زنی...به بیمارستان ها و  کلانتری ها ...و دلواپس و گریان در انتظار خبری، دیده به در می دوزی. از خواهر و مادرت به تو نزدیک تر...و  همه ی زندگی ات روی داریه ای ست که او برای روز مبادایش جمع می کند... و بعد می فهمی که طرف، نردبان ترا گرفته است که از آن بالا برود  به سوی هر کسی ...فرق نمی کند ...هر آدمی حتمن برای خودش دلایلی  برای رسیدن به پشت بام  دارد . اما تجربه ی  سالهای من  به من آموخته است  که هستند کسانی که وجدانشان کمی (به فهمی...نفهمی) قلقلک شان می دهد. و  برای حفظ  ظاهر هم که شده می گویند خدا پدرش را بیامرزد که این نان را به دامنم انداخت.... خیلی بد است که آنقدر زنده بمانی که نردبان را بر سرت خراب کنند.
این در زندگی کسی مثل من که راه خودم را می روم و عضو هیچ حزب و دسته ای هم نیستم  تاثیری ندارد.. و مرا خانه نشین نمی کند. امابرای کسانی که به هر دلیلی راهی را برای مبارزه‌ی جمعی برگزیده اند و حالا به هر علتی که خودشان می دانند میخواهند در راهی دیگر و جایی دیگر نیرو و توان بگذارند سخت و جانفرسا ست. امضاهای زیر بیانیه ها را که می خوانم از عالم و آدم بیزار می شوم ...یعنی من  هر روز که از خواب بیدار می شوم  در مطلبی بخوانم که این یا آن بخاطر نقد به نظری یا  کتابی ...یا نگاهی ، جاسوس  و خود فروش است . حقوقدانی  مثل محمدرضا روحانی که همه ی اسباب بزرگی  از کودکی  برایش فراهم بوده است چه مرض و غرضی دارد که در این سن و سال جاسوس بشود و یا جراحی برجسته مثل قصیم به دنبال چه نیازی  به *وزارت اطلاعات* یک رژیم جنایتکار در حال سرنگونی، چراغ سبز نشان بدهد.؟ هرکدام از این مبارزان اگر می خواستند اینجا و در تبعید نبودند . حیفم میاید که انسانی مثل هزار خانی  که دگراندیش و روشنفکر زمان جوانی من بود بر خیانت دوستانش صحه می‌گذارد.
وقتی فاطی روحانی زنگ زد ، من داشتم تظاهرات  مردم را  در خیابان های ایران تماشا می‌کردم  و به شعارهایشان  گوش می‌دادم او بغض در گلو  داشت و شکوه می کرد از دوستان دیروز و  امضا کنندگان امروز... و می پرسید آخر به چه دلیلی  این تهمت ها را به رضا می‌زنند... این ها دوستان صمیمی ما بودند.....همزمان که او حرف میزد من صدای مردمی را می شنیدم که شعار می دادند:                                  
  * بدون هیچ دلیلی            خاک بر سر جلیلی!*
مینا اسدی.......دوشنبه ...بیست وچهارم ماه یونی سال دوهزاروسیزده....استکهلم

منبع:پژواک ایران

طوطی جون می خوام برات قصه بگم - عباس رحیمی با غم ها و طوطی اش - همنشین بهار

استعفای ما آزمایش آنهاست ! محمدرضا روحانی و کریم قصیم


1-در باره استعفای سیاسی
استعفاء از حزب و ائتلاف سیاسی یک پدیده رایج و پیش پا افتاده است ، البته در تشکیلات و سیستمهای دموکراتیک.
استعفاء ، به جز مراعات فرم کتبی هیچ آداب و ترتیبی ندارد ( در احزابی که به اعضای خود دفترچه عضویت می دهند باید آن را پس داد ). استعفای سیاسی با استعفا از شغل و سایر موارد فسخ قرار داد و... تفاوت دارد.
استعفای سیاسی می تواند از این لحظه به لحظه بعد رخ دهد ، علنی یا سربه تو باشد، ولی معمولا به افکار عمومی اعلام می شود. استعفای سیاسی ، همانند حق رأی ، از امنیت برخوردارست (و تعرض به آن جایز نیست)،چون مشمول اصل آزادی انتخاب است. خبراستعفاء بدون تفسیرو تعرض ابتداء در نشریه حزب درج می شود. در مواردی که فرد مستعفی صاحب نام و استعفاء از اهمیت سیاسی برخوردارست ، نشریه سازمان یا رسانه ی نزدیک به تشکیلات مربوطه ، همین طور دیگر رسانه های عمومی ، با فرد مستعفی راجع به علت / علل استعفاء مصاحبه می کنند. اغلب اوقات موضوع و جوانب گوناگون و عواقب احتمالی استعفاء جهت آگاهی عموم به تفصیل در رسانه های جمعی مورد بحث و تحلیل قرارمی گیرد.
استعفای سیاسی یک حق بدیهی و محفوظ ، از آن ِ کلیه اعضای یک حزب یا ائتلاف سیاسی می باشد. استفاده از این حق واتخاذ تصمیم کناره گیری و انجام آن معمولا ایستگاه آخر کوششهای ناموفق شخص برای ماندن است ، به علتی ساده و بسیط یا عللی پیچیده ومرکب . مثالا یک یا چند اتفاق خاص و تکان دهنده پی درپی - خلاف میزانها ، مصوبات و عقاید و انتظارات فرد مستعفی -، همین طور روی هم جمع شدن طولانی اختلافات حل نشده ،که از یک جا به بعد همکاری سیاسی را غیرممکن می کنند و موجب استعفای سیاسی می شوند که فقط در ظاهر " ناگهانی" است.
نگاهی دقیقتر به دلائل استعفاء :
      دلائل شخصی و خانوادگی: تمایل به ترک سیاست ، تعویض پست و مقام ، بیماری ، وقوع اتفاقاتی غیرمترقبه درحوزه زندگی خصوصی ، تکراراشتباهات درروند زندگی خصوصی ، و...
درتمام این موارد ، سیاستمدار مستعفی مختارست با یا بدون ذکردلیل مشخص استعفا دهد. اعلام "استعفاء به دلیل شخصی" کفایت می کند.
      علنی شدن صحنه ها و افشای مسائلی از زندگی سیاسی قبلی (مثل افشاشدن تعلق به ارگانهای نازی یا همکاری مجرمانه با آنها در گذشته ، پس از پایان جنگ در آلمان و کشورهای تحت اشغال نازیها)
      رسوا شدن خلافکاریهای مالی (دستبرد واختلاس اموال عمومی و....)
      فرآیند سیاسی : اشتباهات مکرر سیاسی ، شکست در انتخابات ، تغییرات نامطلوب درون حزب و ائتلاف ، افزایش اختلافات درتصمیمات مربوط به استراتژی و راهکارهای سرنوشت ساز ( مثال : جنگ وصلح) و .... در این موارد نیزشخص مستعفی موظف نیست دلیل مشخص و مورد نظررا بیان کند ، اما به احترام افکارعمومی،همچنین به دلیل اهمیت سیاسی موضع شخص مستعفی،صراحت و شفافیت ارجح است.
      اصل مسئولیت،احترام به میزانهای نانوشته دموکراسی : عدم دقت دراستخدام افرادو گماشتن افراد نامناسب درپستهای حساس و قبول مسئولیت سیاسی این خطا. (مشهورترین نمونه استعفای ویلی برانت در 1974از مقام صدراعظمی آلمان فدرال است، به سبب به کار گماردن شخصی که حتی به مقام مشاورت صدراعظمی هم رسید و بعد معلوم شد که جاسوس آلمان شرقی بوده است. دراین ماجرا تقصیر متوجه شخص ویلی برانت نبود، ولی او مسئولیت سیاسی پذیرفت و استعفاء داد.)
اصل مسئولیت به مثابه علت استعفای سیاسی ، مبحث مفصل و پیچیده ای است که بخصوص شامل مسئولیت نتایج و عواقب تصمیمات وفرامین و نیز ضرورت "پاسخگویی" می شود. این جا به همین مختصربسنده می کنیم.
      اعتراض و اضطرار وجدانی: استعفای سیاسی از سر اعتراض و عذاب وجدان، حرکتی است اصولی برای رهایی از منگنه خردکننده درونی (فشاروجدانی) وبیرونی(احساس شرمندگی دربرابرنزدیکان،افکارعمومی و موکلین)، جهت رفع تناقضات خاموش و فزاینده..... و برون رفت از بحران اعتبار و شأن و شخصیت طرفین. استعفاء به لحاظ شخص، از منظراصول اعتقادی و استنباط اخلاقی ناظر بر امور صورت می گیرد. در عین حال کنشی است اندیشناک وضعیت "سوژه"(حزب و ائتلاف مربوطه) و امیدوار و خواستار بهبودی آن. درهرحال واکنشی است به نهیب وجدان و حفظ احترام خویش.
استعفای سیاسی گامی اصولی است، چون شخص مستعفی، در مخالفت و اعتراض به رویکردها (اعمال و سیاستها)ی غیرقابل قبول...، و عجز و درماندگی از تغییرمطلوب ، "مسأله" را به مرجع وصاحب اصلی امرسیاسی، یعنی جامعه و افکار عمومی رجوع می دهد. به این ترتیب از آن منگنه خلاص می شود.
در دموکراسی استعفای سیاسی معمولا علنی صورت می گیرد. یک حرکت سمبلیک است، بااعلام آن به محیط عمومی ، دینامیسم مشگلی پیچیده و چندلایه به آگاهی مرجع بالاتر می رسد. "مسأله" ی فرد سیاسی در معرض اطلاع ، بحث و داوری اجتماع (کل اپوزیسیون) قرارمی گیرد. این مراجعه به افکار عمومی وواکنش افکارعمومی به آن، - دربهترین حالت- در "وضعیت موجود" سوژه (حزب و یا ائتلاف مربوطه )رفرمی مثبت ایجاد می کند. همان طور که بی اعتنایی جمع معمولاً فرد مستعفی را دچار یأس و افسردگی می کند.
+++++
استعفای سیاسی ما از انباشت «اعتراض و اضطرار وجدانی» شکل گرفت و به حکم تجربه و ضرورت ادامه پیکار آزادی علیه رژیم ، علنی اعلام شد. استعفاء کاربست یک حق بدیهی بود، جرم نبود که مرجعی (ارگانی یا "نشست میاندوره ای" ،...) آن را "مورد بررسی" و داوری قراردهد، چه رسد علیه استعفاء و افراد مستعفی آشکارا حکم "شناعت،شقاوت وخیانت" صادرکند، جمع را علیه افراد مستعفی به میدان کشد و طوماری 500 نفره از اسامی اعضاء زیرآن حکم نشاند. جملگی یک نظرواحد، حتی یکی ازاینها تفسیردیگری نداشته ؟ سیستم کلون امضاء!
کارگردانان این نشست از سر شتاب متوجه نشدند این نوع واکنش پیش چشمان کنجکاو افکارعمومی همچون نوعی مراسم مذهبی جلوه می کند: مراسم « برائت از مشرکین». همین طورردیف کردن ردیه نویسی فحش آمیز توسط اشخاص غیر مجاهد شورا برای مجازات «مرتد» و البته زهرچشم گرفتن از ماندگان! آیا این حالت بهم ریخته و شتابزده آنان رقت بار نیست؟ فقط می توانیم تأسف عمیق خود را ابراز کنیم.
2-عبرت و تصمیم
داستان جداشدگان از شورا – اعم از استعفاء ، اخراج و رفته های خاموش و... حاوی درسهای آموزنده ای است. ما تا امروز هنوز نمی دانیم نمایندگان سابق شورا در سوئد، کانادا،انگلستان وآمریکا چرا و به چه ترتیب مسئولیتشان را زمین گذاشتند؟ آیا از عضویت استعفاء دادند؟ جدا شدند و افسرده شورا را پشت سر نهادند، طرد شدند، چه اتفاقی افتاد؟ جداشدن بعضی از فعالترین مسئولان سابق مانند زنده یاد آل اسحاق و ... به چه علت صورت گرفت و چه پروسه ای را طی کرد؟
همین طور عدم حضور و به چشم نیامدن شماری از اعضای بسیار فعال و شناخته شده سابق به چه علت.... و نیز گسستن آنها که متأسفانه به رژیم ضدبشری پیوستند چگونه بود؟ پرسشهای ما اغلب بی پاسخ و توضیحات پراکنده اکثراٌ در ابهام باقی ماندند. ما فقط از چگونگی رفتن (یا تحمیل رفتن بر) شمارکمی از اعضای غیر مجاهد شورا خبر یافتیم. تازه منشآ این آگاهی نیز اطلاع رسانی دقیق دبیرخانه نبوده، بلکه به واسطه نامه ها و انتشارات خود افراد و یا پرس و جوی خودمان از ماوقع سر درآوردیم. سه نمونه زیرخصلت نمایند:
- استعفای آقای یغمایی، که هیچوقت رسماً مطرح و توضیح داده نشد.
- مورد دیگر جدایی تحمیلی(«اخراج» غیرقانونی و غیرعلنی) آقای شکری است. شرح دردناک این رفتار زشت را می توان درلینک زیر خواند.
- سوم تحمیل «اخراج» یک مبارز قدیمی وعضو شورا(آقای ج.ب)، که برغم تحویل استعفایش ، پروسه اخراج وی – آنهم به طورغیابی و بدون حق دفاع -، در موردش به جریان افتاد و امضاء گرفته شد.
مرور این تجربه ها، به ویژه مورد عضو مطبوعاتی بسیارفعال/درعین حال منتقدی چون آقای شکری، که به تمام ارگانها و عالیترین مسئولان شورا نامه نوشت و همه جور فرصت قائل شد و پیشنهاد داد و..... سرانجام دلشکسته مجبور شد کناره گیرد و به راه خود رود.
اینها به ما هشدارمی داد. به نظرمی رسید برای کسی که منتقد خیرخواه مجاهدین و شوراست ولی ناگزیر به فکراستعفاء افتاده، جز استعفای علنی ومراجعه به مرجع بالاتر(یعنی جامعه و افکارعمومی) راهی باقی نمی ماند............
درچنین شرایطی بودیم که مداخله جویی ابزارین دو کمیسیون شورا در مسائل و منازعاتی که مقدمتاً ارتباطی به شورا نداشت، آخرین ضربه را به اعتماد ما وارد ساخت.
دو راه بیشترنداشتیم: یا تکرار رویه ناکام فوق(دورباطل عریضه نویسی و نتیجتاً فرصت دادن به جوّسازیها ونهایتاً «رژیم مالی» مسأله) و یا استعفای علنی و شفاف ، ضمن توضیح مختصربرای عموم. تصمیم به استعفای علنی قطعی شد.
وقایع بعدی، مهمترین آنها تشکیل «نشست فوق العاده شورا...به منظوررسیدگی»، صدور حکم
"شناعت،شقاوت و خیانت" و جمع آوری پانصد امضاء ظرف 24 ساعت ازسراسرجهان و..... بدتر از بدترین نگرانیهای پیشین ما بود.. حتی متن استعفای محترمانه ما را دررسانه هایشان درج نکردند و اعضا و هواداران متحیّر را بی خبرگذاشتند. همزمان کارزار «کشف توطئه» و شیطان سازی منتقدان ِ مستعفی به جریان افتاد. بدینسان، استعفای ما پیش روی همه محک آزمایش علنی بینش و روشهای آنها شد! آیا این «خودزنی» تشکیلاتی در ملاءعام لازم بود؟
3-در باره سرّی به نام "نحوه استعفاء"
در باره نحوه استعفای ما ازشورا – علنی بودن آن، ارائه "توضیح مختصربرای عموم" و نیز همزمانی ارسال استعفاء به دبیرخانه (خطاب به مسئول شورا و جانشین ایشان)و اعلام آن به افکارعمومی، هیاهوی پر جعل و تزویری درگرفت.
آدرس ایمیل دبیرخانه شورا طبعاً ازآدرس ایمیلهای بعدی به رسانه ها متمایز بود. در این مورد کسی، بنا به سنخ فکری خود "توطئه "ای کشف(!) نمود که بلافاصله با افشاگری ژونالیست هوشیاری کاملاً رسوا شد. کپی ایمیلهای ارسالی موجودند!
همان طورکه دربخش نخست این نوشته خلاصه مبانی استعفای سیاسی آمد، این اقدام سنجیده و ناگزیر ما ، درواقع استیفای یک حق برسمیّت شناخته شده از حقوق طبیعی انسان به شمارمی رفت. دراین باره هیچ جای مغلطه باقی نیست. اما چون مصمم بودیم پس ازکناره گیری از شورا، کماکان در سیاست مبارزاتی و پشتیبانی پیکار آزادی علیه رژیم پایداری کنیم، پس می بایست فشرده هم شده دلائل رفتنمان و نظراتمان را آشکارا و شفاف در اختیار مردم و افکار عمومی اپوزیسیون گذاریم. بنویسیم چه می خواستیم وچرا از شورا استعفاء دادیم.
لزوم علنیّت و شفافیّت مواضع، درسی بود که هم از تجارب تلخ دیگران (نگاه کنید به بخش"عبرت وتصمیم ") گرفته بودیم و هم در چشم انداز کوششهای آینده مورد نظرمان بود. ما نیک اندیش مجاهدین و شورا و کل جنبش عمومی مردم ایران برای آزادی بوده و هستیم. آیا چه می شد اگر آنها نیز، آرام و مطمئن، «بدرود» دوستانه ما را با « ازتو به خیر و از ما به سلامت »ی جواب می دادند؟ این رویه به سود جنبش نبود؟
اما این که چرا میان زمان ایمیل به دبیرخانه و اطلاع رسانی به افکارعمومی فاصله چندانی قائل نشدیم؟ این نکته نیزبه شناخت ما از ناامنی مزمن آنها و گرایش به گمانه زنی و توطئه بینی یک واقعه «خارق العاده» برمی گشت. بیان این واقعیت برای ما اعضای سابق شورا نیز شرمندگی دارد، ولی آنها نوع استعفای خارج از کنترلشان را برنمی تابند. بنابراین ارزیابی ما این بود که درصورت قائل شدن فرصت – برخلاف حرفهایی که درنکوهش "وکنشی شدن" گفته اند – بلافاصله عکس العمل تند نشان می دادند و با تمام قوا مانع استعفای علنی می شدند. صحت این پیش بینی را در واکنشهای کور و ظالمانه ای که در این فاصله علیه ما دو نفر به راه انداخته اند می توان دید. ما، متأسفانه، هیچ شانسی جز اعلام همزمان استعفای خودمان به افکار عمومی دراختیارنداشتیم.
در پایان مایلیم به کارگردانان بساط «محاکمه» و تبلیغات سوء ... یک بار برای همیشه خاطرنشان کنیم: با توجه به آن چه گذشت ، جای تردید نیست که «رسیدگی» به استعفای ما و صدور «حکم» فاقد مبنای قانونی / اساسنامه ای، و خلاف عرف و عادت دموکراتیک بوده است.
ما خود را ملزم به پاسخگویی به کسانی که فاقد صلاحیت هستند و ردیه نویسی می کنند نمی دانیم. افکارعمومی بیدار و ناظر بر صحنه است. خیرخواهانه همه را به ترک رفتار و اعمال ظالمانه فرامی خوانیم. بدانید که مخاطب ما منحصراً مسئول شورا و یا جانشین ایشان می باشد.
زنده باد آزادي نابود باد رژيم ولايت مطلقه فقيه
برقرار باد جمهوري ايراني ( بر پايه دموكراسي پارلماني , لائيسيته و حقوق بشر)
24 ام ژوئن 2013 محمد رضا روحاني / كريم قصيم


نکاتی برای یاد آوری و توجه در پیام اخیر آقای رجوی و آن بمب ساعتی ایرج شكری

 
ایرج شكری


جناب مسعود رجوی به مناسبت پایان انتخابات رژیم، پیامی فرستاده است که توسط گوینده ای خوانده می شود. این پیام که 43 دقیقه و 3 ثانیه طول می کشد، در یوتیوب بصورت چند قسمتی قابل دسترس است. لینک قسمت اول آن در زیر آمده است.
در این هم لابد حکمتی است که بسیاری از پیامهای «رهبر مقاومت»، به همین صورت است و متن کتبی ندارد و روشن است که اگر کسی بخواهد در مورد فرمایشات ایشان، نقدی بنویسد، چاره ای ندارد که خودش آن را تماما یا در قسمتهای مورد نظر، پیاده کند، این شاید همان«حکمت» نبودن متن نوشتاری فرمایشات راهگشای «مقاومت» باشد. من هم به ناچار این کار را کردم و بعد که دیدم همنشین بهار پیام را پیاده کرده است، به خاطر وقت هدر رفته و گردن درد موقع نوشتن آن، تاسف خوردم.
بسیاری از پیامهای راهگشای «رهبر مقاومت»، یکبار مصرف است. یعنی بعد از مدت کوتاهی، دیگر ناپدید می شود و دیگر نه در آرشیو سایتهای رسمی مجاهدین و نه از طریق جستجوی اینترنتی، نمی شود یافت. این شامل بعضی پیامهای مکتوب ایشان هم می شود. بیشتر از یک سوم پیام اخیر ایشان، به آگراندیسمان و بزرگ نمایی تاثیر سیاستهای بکار گرفته شده از سوی ایشان روی رژیم و تضادهای آن -که تا تضاد میرحسین و کروبی با ولی فقیه هم دامنه آن را می گستراند- است و اهمیت نقش مقاومت تحت هدایت حضرتش و «ترس» رژیم از آن و قسمتی هم پرداختن به تضادهای رژیم در بالا از دیدگاه ایشان است. نکاتی در پیام هست که نباید از توجه دور بماند و نباید به آن بی اعتنا بود.
1-ایشان «ب» بسم االله پیامش را ضمن اشاره به حمله ترویستی رژیم به لیبرتی، با متهم کردن منتقدانش( بدون ذکر نام)، به زمینه سازی برای طراحی آن شروع کرده و انتقادات آنها را «پارسهای زنجیره ای هدفمند » و خود آنها را« پاسداران اطلاعاتی و سیاسی نظام» نامیده است. مسعود رجوی گفته است:« حمله موشکی از قبل با اعزام کارشناس عملیات تروریستی در شورای عالی امنیت رژیم، با کمک مالکی و کوبلر و پارس کردن های زنجیره ای و هدفمند پاسداران اطلاعاتی، سیاسی نظام، طراحی و زمینه سازی شده بود. اما فرمان اجرایی حمله در این روز مشخص، بدون تردید در ارتباط مستقیم، با نتیجه انتخابات صادر شد شده است». این در حالی است که قبل از این هم حمله موشکی با بجا گذاشتن 7 شهید و دهها مجروح در بهمن ماه گذشته به لیبرتی صورت گرفته بود. از اینها گذشته، همچنانکه نگارنده در چهار سال پیش، در مورد رویارویی اشرفیان با نیروهای عراقی و پیامدهای خونین آن در مرداد 88، پوچ بودن ادعاهای مریم و مسعود در مورد پیروزی و دست آورد و فتح المبین در آن ماجرا را در دو مقاله(انا فتحنای واقعیت گریزان متکبر و دیگری من متهم می کنم) نشان دادم و تاکید کردم که آن رویا رویی غیر لازم بود و یاد آور شدم پرونده آن فاجعه و مسئولیت مسعود رجوی در آن، از من نظر بسته نشده و گشوده است. در مورد، درگیریهای خونین و فاجعه 19 فرودین 90 و کشتار و بی حاصل مجاهدین توسط گرازهای مسلح عراقی در چند مقاله تاکید کرده ام که آن فاجعه به خاطر یک عرض اندام پوچ و بی حاصل رهبر مجاهدین  و با دادن فرمان جنون آمیز «بیاببا » گفتن به دشمنِ مسلح به نفربر و خودروهای زرهی و مسلسل، به افرادی که جز قرار دادن پیکر خود در مسیر گلوله ها و رفتن زیر چرخ خود روها، و طعمه بیل لودر ها شدن، راه دیگری برای رویارویی با دشمن نداشتند، اتفاق افتاد.
 2- مسعود رجوی تلاش کرده بین حمله موشکی رژیم به لیبرتی با رویداد کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 یک مشابهتی ایجاد کند(در حالی که همه می بینند که وضع امروز رژیم شباهتی به زمان جام زهر خوردن خمینی بعد از شکست های پیاپی نیروهای نظامی اش در جنگ و تهدیدی که آنزمان از سوی مجاهدین حس می کرد، ندارد به ویژه آن که مجاهدین در تله و در شرایط بحرانی هستند) و بعد از آن نتیجه بگیرد که آنچه به سر مجاهدین در اشرف و لیبرتی آمده و می آید،«کارزار سرنگونی» است و سعی می کند به شنوندگان معدود پیامهای خود بقبولاند که «همگان» با او در این زمینه همنظر هستند. البته من قبلا هم این ادعای ایشان را که آنچه در اشرف و لیبرتی می گذرد، کارزار سرنگونی است، رد کرده ام و الان هم رد می کنم و باز هم تاکید می کنم شرایط فاجعه آمیز مجاهدین در عراق که با تصیممات و دستورات غلط ایشان در مرداد 88 و فرودین 90، فاجعه در فاجعه شد، ناشی از ارزیابیهای غلط ایشان و استراتژی غلط ایشان و واقعیت گریزی های ایشان است که اینها خود ناشی از خودخواهی عظیمی است که در وجود ایشان بلند تر از مجموعه ارتفاع اورست و کلیمانجارو و دماوند،سر برآورده است. همان خود خواهی که نزدیک ربع قرن، به شعاری پافشرد که مورد انزجار عموم ایرانیان از منتهی الیه راست تا منتهی الیه چپِ گرایشهای سیاسی بود، علاوه بر آنکه شعاری هیتلری* هم بود (احتمالا دکتر کاظم رجوی شهید که دکترای  حقوق سیاسی داشت و استادیار یا استاد دانشگاه بود این مساله را به برادر انقلابی خود یاد آوری کرده بوده است، اما او به آن هم اعتنایی نکرده) و نیز همان خود خواهی در لجبازی و پافشاری در بکار بردن القاب و استعاره، که بارها به ایشان یاد آوری شده است که این کارها خوب نیست و با ادعاهای مربوط به مبارزه برای حق حاکمیت مردم  متناسب نیست و علاوه بر آن از رسوبات فرهنگ عهده بوقی است، ولی ایشان لجبازی می کند و مطلقا دست بردار نیست و یاد کردن از نقش «مهرتابان آزادی» در پیامها، گویی جایی مثل انجام تکالیف شرعی در نزد ایشان دارد. این که گفتم شنوندگان پیامهای ایشان معدود هستند، همینطوری و بدون تحقیق نگفتم. در دنیای کنونی که عصر انقلاب در وسائلی ارتباطی و عصر انفجار اطلاعات است، در دنیای اینترنت، در خیلی از موضوعات می شود از پشت میز کار تحقیق کرد، و خیلی چیزها را با جعل کردن و با کوبیدن بر طبل توخالی نمی شود به خورد مردم داد. در دنیایی که وقتی آن خواننده کره یی کلیپی روی یوتیوب قرار می دهد که در مدت یکی دو ماهی تعداد بیش از یک میلیارد بازدید کننده روی آن کلیک می کنند یا آن مکانیک ارمنی ایرانی مقیم لس آنجلس که همین دوسه ماه پیش، کلیپی برای تبلیغ تعمیرگاه خود روی یوتیوب گذاشته بود و ظرف یک هفته حدود دو نیم میلیون بازدید کننده پیدا کرد، می شود به عنوان یک وسیله و امکان برای سنج از همین یوتیوب سود برد و روی تعداد بازدید کنندگان پیامهای رهبر مقاومت و مهرتابان آزادی، دقت کرد. این می تواند سنجشی باشد برای فهمیدن میزان کنجکاوی و علاقمندی ایرانیان به دانستن نظر و اظهارات «رهبر مقاومت» و «مهرتابان آزادی» ایشان، که قاعدتا باید در بین جمعیت 75 میلیونی داخل و دوسه میلیون (یا به روایت دیگری بیش چهار میلیون ایران خارج کشور)، وزن و اعتبار و حامیانی درخور آن عناوین از خود متشکرانه را داشته باشد. نگاه کنید به پیام حضرات عظیم الشأن که در یوتیوب قرار دارد. مثلا اولین قسمت پیام مربوط به پایان انتخابات، مسعود رجوی، با ورود از روی سایت مجاهد به آن، سه روز بعد از قرار گرفتن روی سایت مجاهدین، روز 20 ژوئن تنها نزدیک به 50 بازدید کننده داشته است.
بازدیدکنندگان قسمتهای بعدی کمتر بوده اند(متن کامل این پیام که توسط «تلویزیون ملی ایران» متعلق به مجاهدین روی    قرار دارد، در پایان روز 20 ژوئن، کمتر از هزار بینده داشته است.vimeo شبکه ویمِو
آن دسته از پیامهایی،که از طرف سیمای آزادی، یا سایت همبستگی ملی و یا سایت مریم رجوی یا مجاهدین، روی یوتیوب قرار داده شده است، بیشترین باز دیده کننده را داشته است که من بالاترین رقم را برای ویدئویی دیدم مربوط به کنفرانسی در بهمن 91 که در فوریه سال جاری(4 ماه پیش) توسط سایت مریم (با بیش از 500 ویدئو در یوتیوب) در این شبکه قرار گرفته است،این ویدئو کمتر از 11 هزار بازدید کننده داشت. سخنرانی ایشان در کنفرانسی در مادرید در نوامبر 2012 که در تاریخ 22 دسامبر همانسال توسط سیمای آزادی(دارای بیش از 7500 ویدئو در یوتیوب) روی شبکه یوتیوب قرار گرفته است تا بعد از ظهر روز 20 ژوئن تنها 424 بازدید کننده داشته است. حالا اگر ارسال کنندهای مختلف را که بازدید کنندگان یک رقمی و دو رقمی دارند هم به ارسال کننده های اصلی که سایت مریم و همبستگی ملی و سیمای آزادی و مجاهدین هستند اضافه کینم، واقعا نتیجه چیزی که باعث تفاخر و اعتباری برای حضرات بشود که می خواهند رژیم را سرنگون بکنند و منتظر «کارت دعوت» از سوی مردم از طریق قیام به «موسسان چهارم» هستند، نیست. سخنرانی جناب مسعود رجوی در14  اسفند 57، که توسط سیمای آزدی که بیش از 7500 ویدئو در یوتیوب داشته و در تاریخ 3 مارس 2012 در یوتیوب قرار داده شد، تا 20ژوئن 215 بازدید کننده داشته است.
 3 – ایشان سعی کرده است با این ادعا که آن دو پیام قبل از انتخابات به رفسنجانی و خامنه ای - که به خاطر آمرانه بودنش خنده دار هم بود -، برای شقه کردن رژیم و... بوده، توجیه کند. اقدامی بی معنی  که فرستادنش مورد انتقاد دو عضو مسئول کمیسیون مستعفی شورا بود.  در حالی که شاید خوشان هم پیشاپیش می دانستند که آنچه در حال ارتکابش هستند ممکن است، ثمر مورد نظر را ببار نیاورد و سبک شدن در نزد محافل سیاسی و ناظران مسائل ایران را برای ایشان به همراه بیاورد. به خاطر همین بود که برای بازداشتن دیگران از اظهار نظر انتقاد آمیز در مورد اقدام خود، دست به آن شانتاژ زده و گفته بود«این هم واضح است که همکیشان و همخطان و متحدان عینی شما و استمالت گران، یکصد بار رژیم شما را بر مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران ترجیح می دهند. و این پیام را هم به گونه ای که می خواهند تعبیر و تفسیر می کنند». در اینجا اولا باید یاد آور شد که اگر جناب ایشان، اندکی شهامت اخلاقی داشتند– که ندارند- باید از خود بپرسند که چطور شده است که ایشان که در قدرت نیستند، رفتاری داشته اند که کسانی رژیم را «صدبار» به ایشان و دم و دستگاه و در باغ سبزی که نشان می دهند ترجیح می دهند؟ ایشان بجای تفکر و تعمق در برای یافتن اشکالات و ایراد های کار خود، که سبب انزجار نسبت به ایشان و گروهشان شده و انزوای شدید را برایشان ببار آورده است، خود را مظلوم می بیند و با نفرت افسار گسیخته ای به منتقدان برچسبهای گوناگون می زند و اصلا نمی خواهد بفهمد که اگر در مرعوب کردن و وادار به سکوت کردن دیگران موفق هم باشند، این برای حضرتش و«مهرتابان آزادی»، مقبولیت و حمایت مردمی نمی آورد، انزوا انزجار می آورد. کما این نتیجه سالها به کار گرفتن روش ناپسند توهین و ارعاب، انزوای شدید در بین ایرانیان بود که در رویدادهای بعد از انتخابات سال 88 به وضوح نمایان شد. اگر ایشان شهامت اخلاقی پذیرش خطاهای خود را داشتند- که ندارند- مجاهدین الان در چنین مخمصه ای نبودند. دیگر این که مسعود رجوی با ارزیابی غلط و مبالغه امیز خود از موقعیت رفسنجانی گمان می کرد که رفسنجانی حتما به خاطر تحقیر و توهین های شدید از انتخابات گذشته به این سو، حتما ه وارد بازی انتخابات خواهد شد و با فرستادن آن پیام که به وضوح حمایت از رفسنجانی بود، می‌خواست بعدا این«ماهی» را بگیرد و بعدا در پیامها و سخنرانی‌ها «خرج» کند که بله آنچه ما گفته بودیم شد و... اما برخلاف تصور ایشان شورای نگهبان صلاحیت رفسنجانی را رد کرد، و خب معلوم است چقدر «ناجور»شد. بعد از آن باز ایشان به خاطر همان ارزیابی غلط از وزن و موقعیت رفسنجانی پیام دوم را که با عنوان خنده دار«اتمام حجت با ولی فقیه درمانده ارتجاع بود» فرستاد و در آن رفسنجانی را تشویق به گرفتن حکم حکومتی و بعد پایین کشیدن خامنه‌ای به کمک حوزه و بازار می کرد و در عین حال به خامنه‌ای هم حکم می‌کرد که باید حکم حکومتی برای تایید صلاحیت و شرکت رفسنجانی در انتخابات بدهد. خب هیچکدام از پیام‌های ایشان نتیجه نداد و آنچه باقی ماند، حیرت کسانی بود که مسائل سیاسی ایران را دنبال می کنند. حیرت از این که این فرمایشات از چه ذهنیتی صادر شده است. خصوصا برای کسانی که دوسه پیام دیگر و ارزیابیهای دیگر زاییده توّهم و به کلی خلاف از کار در آمده ایشان، از جمله فرمایشات مربوط به «جرقه و موتور»**، فرمایشات مربوط به پیروزی تحصن برای حفاظت اشرف و نتیجه گرفتن این که «غیر ممکن ممکن شد» چنان گویی اشرف کلا در اختیار و تحت اداره خود مختار مجاهدین قرار گرفته است و نیز پیام عجیبی که به مناسبت سقوط رژیم قذافی فرستاد که با عنوان «ارتش آزادیبخش پیروز شد»***، در سایت رسمی مجاهدین قرار
4- ایشان گریزی به مساله خود سوزی ها ده سال پیش به علت دستگیری مریم، زده است و با اصلاح در واژه‌یی که قبلا برای آن بکار می‌گرفت و بکار گرفتن «عشق‌های فروزان» به جای«مشعل‌های فروزان»، مدعی شده است که آن اقدام سبب «شکست کودتای استعماری شد» و...، این هم درست نیست. اعتصاب غذا برای اعتراض به یورش پلیس و دستگیری مردم کافی بود. آن اقدام‌های دلخراش ناشی از تعلیمات غلط قبلی بود که بذر آن در انقلاب ایدئولوژیک کاشته شده بود. از این گذشته آن اقدام از سازمان مجاهدین چهره فرقه گونه برای اروپائیانی که آن صحنه‌ها را دیده بودند، ارائه کرد. تاکید و یادآوری روی این مساله دردناک را از آن رو ضروری دیدم که یادآوری ستایشگرانه و ارزیابی غیر واقعی از نتیجه آن، می‌تواند زمینه ساز تکرار دوباره چنان اقداماتی در شرایطی دیگری بشود. به ویژه وقتی این ستایش و این ارزیابی از سوی کسی انجام می‌گیرد که فرمان «بیابیا» گفتن به دشمن مسلح به زرهی و مسلسل به مجاهدین بی سلاح و دفاع می‌دهد، بعد هم با این که حاصل کار چیزی جز ردیف شدن جنازه‌های مجاهدین مظلوم و اینطرف و افتادن سر و پا و دست شکسته‌ها نیست، پیام می‌فرستد که «فتح مبین فقط همین». کو نیتجه آن فتح مبینتان؟
5- ایشان همه اتفاقات انتخابات را نتیجه اراده از بالا دیده است و مثلا کنار کشیدن حداد عادل را نتیجه دستور خامنه‌ای دیده است و این که او نتوانسته به دیگران چنین فشاری بیاورد، در حالی که این تنها کاندیدای انصراف داده از جبهه اصولگرایان نبود و قبل از او لنکرانی کاندیدای جبهه پایداری که مصباح یزدی در مورد او گفته بود«در زیر آسمان و روی زمین، اصلح تر از و نمی شناسم» انصراف داد که البته ارزیابی درستی از وضع خودش کرده بود، حداد عادل هم بعد از مقداری استفاده از وقت تلویزیونی حتما به خوبی دریافته بود که شانسش در برابر دوستان دیگر «اتئلاف پیشرفت» کمتر و در برابر رقبا از جناح دیگر خیلی کمتر است و سنگین تر خواهد بود خود را کنار بکشد و منتی هم سر دوستان خود، از این بابت بگذارد. ایشان انتخاب روحانی در دور اول انتخابات را هم ناشی از تصمیم خامنه‌ای برای جمع کرد انتخابات و برای به دور دوم کشیده نشدنش از ترس احتمال بروز نا آرامی و قیام دیده است، در حالی که به دلیل انزجار شدید بخش بزرگی از مردم از میان کارگران و جوانان و طبقه متوسط شهری از اصولگرایان(که از جمله در شعار "بدون هیچ دلیل/ خاک تو سر جلیلی"، دیده می‌شود)، و برای بستن راه بازگشت آنان به قدرت، بخشی از رای دهندگان از بین این قشر به جای سیاست تحریم، سیاست انتخاب بین بد و بدتر را برگزیدند و رای خود را به اسم روحانی به صندوق ریختند و احتمال در آمدن اسم او بعنوان برنده انتخابات امری بعید نبود و نگارنده به این احتمال در مقاله « موقعیت جدید کاندیداها و تغییر درصد احتمال پیروزی آنها» اشاره کرده بودم.
6 – و خلاصه این که ایشان دوباره ترس رژیم خط سرخ قیام و این که این قیام «کارت دعوت» برای «مؤسسان چهارم و ارتش آزادی» است سخن گفته است. سالها قرار بود که ایشان با ارتشش «طلسم اختناق» را بشکند که مردم بتوانند قیام کنند، اما با این که رویدادهای بعد از انتخابات 88 را و «قیام»های آن روزها را که در غیاب ارتش آزادیبخش و طلسم شکنی آن صورت گرفت، شاهد بودیم، و دیدیم که هیچ نشانی از شعارها و سمبل‌های مورد علاقه و پافشاری «رهبر مقاومت» در آنها نبود، هنور مسعود رجوی حاضر نیست از توّهمات خود دست بکشد. با «اشرف نشان» نامیدن مردم شورشی و معترض، با «قیام آفرین» نامیدن مجاهدین مستقر و محسور و بی ارتباط با مردم  اشرف و (بعد لیبرتی) و نیز با یادآوری گذاشته‌های دور و این که کسانی از عناصر این رژیم هوادار مجاهدین بوده‌اند، خود را ارضا می‌کند. اما یکبار ناخواسته حقیقتی را بر زبان آورد و آن در بخشی از پیامش به مناسبت روز کارگر در سال 89 بود که موسوی و کروبی را خطاب قرار داده بود. او گفت « به جد مى‌گویم اگر قیامى که از یکسال پیش در جریان انتخابات ریاست جمهورى رژیم آغاز شد از یک هدایت و رهبرى ذیصلاح ملّى و به‌ دور از سازش و تسلیم‌طلبى و به‌‌دور از آلودگى ارتجاعى به خمینى و ولایت فقیه، برخوردار بود، امروز وضعیت به‌کلى متفاوت بود»، به این ترتیب ایشان ناخودآگاه پذیرفت که در«قیامی که از یکسال پیش در جریان ریاست جمهوری آغاز شد» نقشی نداشته و در ضمن نتوانسته است آن قیام خودجوش را تحت کنترل و هدایت خود در آورد و ارتقا و گسترش بدهد و بتواند رژیم را به زانو در آورد. از این ببعد هم همین طور خواهد بود و آویزان کردن عکس مریم یا آرم سازمان مجاهدین از پلی و عکس گرفتن از آن روی اینترنت قرار دادن، چیزی نیست که بشود با آن مردم را برای قیام به خیابانها کشید. آنهم از سوی کسانی که قیام‌های جاری در خیابان را نمی توانند و نتوانسته اند سمت و سویی بدهند که می‌خواهند.  
در پایان باید این نکته را به «رهبر مقاومت» یادآوری کنم که با سال سرنگونی نامیدن سال 92 که «مهرتابان آزادی» در مراسم تحویل سال آن را در تابلو کوچکی که در دست گرفته بود نشان می‌داد و «سین»ی از سفره هفت سین بود، حضرتش دست به مهندسی یک بمب ساعتی زده است که شمارش معکوس غیر قابل توقف آن، انفجار منبر رهبری منبری ایشان را در پایان امسال رغم می‌زند. ایشان از این امر مطلقا گریزی ندارد. غیر خود ایشان هم دیگرانی از مریدان نزدیک و شناخته شدن ایشان در برنامه «گلریز» برای پول جمع کردن در تلویزیون مجاهدین، با اشاره به سال سرنگونی بودن سال 92 و «فرمان برپا به یکانهای ارتش آزدیبخش» فرمایشاتی در مورد سرنگونی نزدیک و پیروزی و... می‌فرمودند. توصیه خیرخواهانه و مشفقانه من به جناب مسعود رجوی این است که قبل از این که 9 ماه باقی مانده از سال در اوهام  به پایان برسد و منبر رهبری ایشان با بمبی که خودشان ساخته و زیر آن گذاشته‌اند منهدم بشود، از حالا فکری برای بیرون آمدن از این رهبر منبری و به سازماندهی جدید و نوسازی و باسازی تشکیلات و روابط نوین در درون و با بیرون بکنند و الا بعد از آن هرکاری که بکند، جبران کردن صدمه ناشی از ضربه خرد کننده واقعیت بر باقیمانده اعتبارشان، بسیار دشوار خواهد بود و زمان مفید زیادی هم با توجه به سن و سالی که دارند، در برابرشان نیست.

Hitler über Deutchland -   Deutchland über Hitler  *در مورد شعار هیتلر آلمان – آلمان هیتلر،
 در دیکسیونر فلسفه از انتشارات لاروس- فرانس لوازیر
Dictionnaire De La Philosophie, Larousse - France Loisirs
 چاپ 1991ص 172، ضمن شرحی برای خودبزرگ بینی یا مگالومنی به این شعار اشاره شده است. عکس تمام قدی از هیتلر هم در حال نطق در کنار آن آمده است.4-
 انا فتحنای واقعیت گریزان متکبر( مهر 88)
من متهم می‌کنم(آبان 88)

** گوشه‌هایی از ارزیابی‌های غلط مسعود رجوی در مقاله «انتقادهایی از حضرت "سر"» در لینک زیر
*** ارتش آزادیبخش پیروز شد:
جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۹۲ - ۲۱ ژوئن ۲۰۱۳
***************************************
متن سخنان مسعود رجوی به مناسبت پایان انتخابات
چند ساعت بعد از موشک باران دوباره مجاهدین در زندان لیبرتی، نتیجه انتخابات ریاست جمهوری رژیم در همان مرحله اول به سود شیخ حسن فریدون روحانی اعلام شد.
حمله موشکی از قبل با اعزام کارشناس عملیات تروریستی در شورای عالی امنیت رژیم، با کمک مالکی و کوبلر و پارس کردن های زنجیره ای و هدفمند پاسداران اطلاعاتی، سیاسی نظام، طراحی و زمینه سازی شده بود. اما فرمان اجرایی حمله در این روز مشخص، بدون تردید در ارتباط مستقیم، با نتیجه انتخابات صادر شد شده است. نشان دادن ضرب شست موشکی به قهرمانان در زنجیر و بی دفاع و ادعای مسخره 72 در صد از دارندگان حق رای در انتخابات رژیم ولایت فقیه همان موازنه مثبت رژیم ولایت فقیه در شرایطی است که از ترس قیام و تکرار خیزش های سال1388 ناگزیر باید شیخ تحمیلی را به ریاست جمهوری بپذیرد. وضعیتی که به نوعی زهر آتش بس و تدارک قتل عام زندانیان ما را تداعی می کند، بگذریم که رسم رایج 35 ساله، در سربریدن، مجاهدین در عزا وعروسی رژیم آخوندی برهمگان معلوم و شناخته شده است. در هر حال قیمت را باید مجاهدین و مقاومت ایران بپردازند، اگر رژیم چنین نکند، نه تنها تعادل خود را در برابر نیروی اپوزیسیون و نیروی جنگنده ضد رژیم، بلکه تعادل درونی اش را هم در بین پاسداران نظامی و امنیتی و سیاسی خود از دست می دهد. ما هم التبه برای پرداخت بها و خون بهای آزادی خلق و میهن اسیر تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون، پیمان بسته ایم و حاظر می گویم. هرچند که معلوم نیست، رژیمی که می گوید 72 درصد از مردم را با خود دارد و شرکت آنها در انتخابات رای مثبت به این نظام است، چرا باید این چنین، از سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت ایران، وحشت داشته باشد. نکند که تعادل رژیم، بسیار شکننده، و لرزان است. و جایگزین دموکراتیک را که به گفته ی خودش نزدیک شدن، خط قرمز رژیم، در تمام روابط داخلی و منطقه ای و بین المللی آن است، بر نمی تاید.
این خامنه ای بود که دو روز قبل از ای گیری ملتمسانه خواهان شرکت مردم در انتخابات بود تا به قول خودش بهتر بتواند در مقابل معارضین بایستد[صدا و سخنان خامنه ای] حمله هدفمند موشکی به لیبرتی آنهم در یمانه روز و دز طمان تجمعات برای صرف غذا که کوبلر شکایت داشت، چرا در 30 جای مختلف غذا می خورید و دریک جا جمع نمی شوید، برای گرفتن شهید و تحمیل خسارت های اسنانی بسیار بیشتر طراحی شده بود. اما در اثر هوشیاری مجاهدین تعداد شهیدان 2 نفر شد. درود بر شهیدان خواهر مجاهد کلثوم صراحتی و مجاهد خلق جواد نقشان با سوابق دور و دراز از پاکبازی و وجان فشانی[موزیک] اگر حکومت عراق بگذارد و در باز کند، 35 محل اصابت با انبوه خرابیها و خسارتها و هفتاد مجروح و مصدوم آماده دیدار خبرنگاران، حقوقدانان و قانونگذاران، از سرایر جهان هستند[صدای آمبولانس و همهمه و صدای دو سه نفر که در مورد محل اصابت موشک توضیح می دهند]. در روزی که رژیم میخواست نتیجه انتخابات خود را اعلام کند و باری آن بسیار عجله داشت تا بر وضعیت کنترل داشته باشد و اعتراض و تظاهراتی شکل نگیرد، هنگان بار دیگر به چشم دیدند که ایستادگی و نبرد در لیبرتی و اشرف، سراپا با کارزارسرنگونی، با شعار سرنگونی، و با رای من سرنگونی است، پیوند خورده است[صدای شعار دادن ها از تظاهرات خارج کشور مجاهدین]. علاوه بر علت اصلی در ارتباط با نتیجه انتخابات، رؤیم همچنین می خواست انتقام برکناری کوبلر و زیر میز بردن او را در گنگو که آن را بنا بر تصریحات کوبلر زیر سرمجاهدین می بیند، از ما بگیرد. یک ماه قبل هم ضرب العجل تحلیه اشرف، با حکم حکومتی شکست خورد و داغ دیگری بر دل خامنه ای که در فرویدین ماه  وزیر اطلاعاتش به همین منظور به عراق آمده بود افزوده بود[ اطلاعیه 25 اردیبهشت شورای ملی مقاومت] بیخود نبود که 2 روز پیشنماینده حکومت عراق در سازمان ملل، مارتین کوبلر را برای عراق تعیین کند. علت مضاعف خشم و کین افسار گسیخته خامنه ای، در حمله به لیبرتی در رابطه با انتخابات موضع یری و دخالت ما در تضادهای درونی رژیم، علیه ولی فقیه برای شقه کردن رژیمش برای تقسیم قدرت با رفسنجانی و زهر خوردن بود، به همین منظور از رفسنجانی خواستیم ثبت نام کند. سپس مصرانه خواستیم به حذف استوانه نظام توسط شورای نگهبان خامنه ای که عبور از خط قرمز است وبه روایت خود رفسنجانی با مراجعه و مداخله و پافشاری وزیر اطلاعات خامنه ای و ترساندن از قیام صورت گرفته تمکین نکند به حرکت کردن، پشت شیخ فریدون بسنده نکند و عتراضها و مواضع قبلی خودش را باطل و نقش برآب نسازد. زیرا خامنه ای همین را می خواهد تا به تقسیم قدرت تن ندهد. قبل از این هم گفته بودم که مرز سرخ ولایت طلسم شکسته، سربرداشتن تظاهرات و یام است. این کارت دعوت برای مؤسسان چهارم و ارتش آزادی محسوب می شود.[سخنان مسعود رجوی در مورد مؤسسان چهارم 7 اسفند 1391] مساله ما ارتش آزادی و قیام و سرنگونی است[ بخشی از سخنان او تحت عنوان،اتمام حجت با ولی فقیه ارتجاع در سرا شیب سرنگونی31 اردیبهشت در اینجا مسعود رجوی ادعا می کند که بنی صدر و منتظری و کروبی و موسوی، با عمل و سیاستهای ایشان از رژیم جدا شدند] اکنون بلا درندگ پس از  پایان نمایش، ولی فقیه ارتجاع صورت خود را کماکان با ابتذال و سیلی سرخ می کند و می گوید برنده انتخابات، ملت بزرگ ایران بوده است. اگر منظور از برنده شدن ملت ایران، شقه و تزلزل رژیم ولایت فقیه و انزوای خامنه ای بود، کاملا درست می گوید، اما منظور او این نبوده ونیست. بلکه منظورش پیروزی موهوم برای ولی فقیه رژیم ولایت فقیه است. در حالی که خودش بهتر از هرکش می داند که علی رعم همه ترفند ها و رذال در سرقت و غصب حاکمیت مردم ایران، بازنده اصلی انتخاباتش، خود اوست. همه می دانند که او جلیلی را می خواست، امّا همین شیخ فریدون هم در تعارض با او به به او تحمیل شده است. در اثرشکستن طلسم ولایت در قیام های 88 مشخصا  به معنی در هم شکشتن هیمنه و اقتدار و هژمونی ولی فقیه، در اثر فرسایش چهارساله نظام به دلایل داخلی، منطقه ای و بین المللی در اثر، تحریمها و همچنین در اثر ماندگاری مقاومت، ایران که خامنه ای پیوسته فنای آن را لازمه بقای رژیم می داند، او این بار اجز ودرماندگی خود را در مهندسی انتخابات به منتهی درجه به نمایش گذاشت. از احمدی نژاد هم که کاندیدای او را حذف کرده بود، چشم می زد و در مهندسی دست بستگی داشت. به راستی این انتخابات آینه تمام نمای ضعف و انزوای ولی فقیه ارتجاع بود. حتی نزدیک ترین کشانش تریده ودر اثر فشارهای داخلی و بین المللی از او فاصله و زاویه گرفتند. گفته بودیم که اگر این رژیم، در این سالیان حتی با یک درصد از فشارها و ضرباتی که به مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران وارد شد، مواجه میشد، بیگمان خاکستر و دود شسده بود. از مهیب ترین بمبارانها، تا 17 ژوئن، از لیست گذاری، و انواع برچسب ها واز توطئه ها و تقلای 12 دولت و سرویسهای ذیربط تا لجن پراکنی و ترویسم بی وقفه کشتاپوی آخوندی و هم خطاکاران و مزدوران و سرانگشتان. خوشا مریم و زادگان آرمانی او به ویژه عشق های فروزان و شعله وری که دهسال پیش، در همین ایام، با گوشت و پوست خود آن کودتای استعماری را درهم شکستند. باشد تا آیندگان در این باره بیشتر بگویند. تا آنجا که به خامنه ای و انتخاباتش مربوط می شود، از یک سو در ترس از تظاهرات و قیام، می خواست بساط انتخابات هرچه سریعتر جمع شود، از سوی دیگر بقیه کاندیداها را نتوانست مثل حداد عادل ناگزیر از انحراف و پذیرفتن جلیلی کند. چنین بود که آخوند روحانی طبق آمار وزارت کشور همین رژیم با کمتر از 51 در صد برنده شد. جبهه خلافت خامنه ای به رغم تمام هشدار و اختارهای کیهان ولایت فروپاشیده بود[نقل مطلبی از کیهان]
     حالا به رفسنجانی بنگرید که بادمش- همان شیخ فریدون- گردو می شکند و در نخستین واکنش خود، کاسه زهر حماسه سیاسی را برسرخامنه ای می کوبد و خدا را شکر می کند که مردم ایران را مردمی فهیم و هوشیار و موقعیت و زمان شناس قرار داد که در پای صندوقهای رای حماسه سیاسی مورد نظر رهبری را تحقق بخشیدند. حساب امثال ما را هم رسیده و می گوید اگر دشمنان جمهوری اسلامی ذره ای انصاف داشته باشند، باید بپذیرند که ایران دموکرات ترین انتخابات دنیا را برگزار کرد و هیچ شبهه ای نمی توانند به آن واردی کنند. از این حرف رفسنجانی ناراحت نشوید. اشکالی ندارد، غرّه شده و کزافه گویی های دوران اکبر شاهی، به سرش زده است. در بحبوحهه قتلهای زنجیره ای می گفت، ایران آزاد ترین کشور جهان است. در زمان تورم و گرانی هم می گفت ایران ارزان ترین کشور جهان است و مشکل ما ارزانی است. او دنده پهن تر از این حرفهاست. او به قول علما، از افعل تفضیل، یعنی بکار بردن صفعت عالی در توصیفاتش، کوتاه نمی آید. به نحوی که امروز اگر انصاف داشته باشیم، باید از او بپذیریم که درایران دموکرات ترین انتخابات دنیا برگزار شده است. مبادا به یادش بیاورید که همین چند روز پیش در سال مرگ دجّال چه ناله ها سر می داد. او به وضوح به خواننده پیامش القا می کرد که خامنه ای در جای همان کسانی است که حق حضرت علی را خوردند و خودش هم مثل حضرت علی حذف و خانه نشین شده است. نوه های خمینی را هم که به حمایت از او آمده اند به نوادگان پیامبر تشبیه می کرد. معاذالله گوش کنید در مورد دّجال ضد بشر چه عباراتی را به کار می برد و در لا به لای آن چه منظوری دارد[ بخشی از بیانیه هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد مرگ خمینی- 12 خرداد 92 خبرگزاری مهر] از پاسخ گویی به یاوه ها ودهان به هان شدن، بار فسنجانی و همچنین از یاد آوری سوابق آخوند روحانی صرفنظر می کنم. برکسی پوشیده نیت که او از سردمداران به نام تروریسم و جنگ افروزی و صدور ارتجاع بوده است. این هم که مانند روزگار خاتمی فیل اصحاب استحاله و مذاکره و استمالت و مماشات و منافع صاحبان بین المللی مجددا یاد هندوستان میانه رو شدن رژیم کند، اهمیت چندانی ندارد. زیرا کار از این چیزها گذشته و در رژیم ولایت فقیه، فاصله میانه روی و استحاله، تا سرنگونی، یک قدم بیشتر نیست. برای ما مهم برهم خوردن تعادل درونی رژیم پلید ولایت است. به خصوص وقتی که باند غالب در برابر تنفّر عمومی، در برابر همان آتش فشانی که رفسنجانی چهار سال پی، به آن اذعان کرد، و در برابر انزوای شدید داخلی و بین المللی در انتخاباتی که خود ترتیب داده بود به سختی شکست خورده و نتوانسته کاندیدای مورد نظر خامنه ای را به کرسی بنشاند. همه چیز گواه ضعف و موقعیت متزلزل ولی فقیه ارتجاع است. این برای مردم و مقاومت ایران بسیار مغتنم ومهر تاییدی بر مرحله سرنگونی است. آزمایش و سوال اصلی در برابر روحانی و رفسنجانی و شرکا این است که آیا می توانند، به خامنه ای جام زهر بخورانند، یا خیر. از این رو با رفسنجانی حرف فقط این است که نگذارد روحانی مانند خاتمی زیر پای ولی فقیه له شود، و به قول خود خاتمی به تدارکات چی نظام، تنزّل یابد و به آخوند روحانی که لباس اعتدال و میانه روی برتن کرده، اما هنوز سر از صندوق در نیاورده، مجاهدین موشک باران می شوند، عینا مثل روز اوّل خاتمی می گوییم، برعهده رئیس جمهور ارتجاع است که ولو به اندازه یک قطره آزادی و قانون و حقوق بشر در رژیم ولایت وارد نماید و از اعدام و شکنجه و زندان و قلم شکستن و چشم، از حدقه در آوردن فقط یک قدم عقب بنشیند تا ببیند مردم چه به روز نظام مقدس جمهوری اسلامی خواهند آورد. در غیر این صورت، همچنانکه رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران، ساعتی پیش اعلام کرده است، بدون آزادی بیان و حقوق بشر، تا وقتی زندانیان سیاسی و فعالیت احزاب آزاد نشده، تاوقتی سیاست تجاوزکارانه رژیم، در سوریه و عراق ادامه دارد، و تا وقتی که رژیم، برای دستیابی به بمب اتمی، پای می فشارد، هیچ چیز عوض نمی شود. هموطنان؛ نیروهای انقلاب دموکراتیک، مردم ایران؛ مؤسسان چهارم ارتش آزادیبخش ملی، یاران اشرف نشان، برهم خوردن تعادل رژیم در بالا محصول درد و رنج شما و رشید ترین فرزندان شما در پایین است. شعار ما پایینی ها، همیشه این بوده است که کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من. آزادی و حق را به رایگان به کسی نمی دهند. حق گرفتنی است و آزادی بها و خون بهای خود را می طلبد. در هر فرصت و در هر زمان و در هر مکان برای احقاق حقوق و آزادی های خود، قیام کنید. هرکش که به واقع خواهان سرنگونی استبداد دینی و آزادی و حاکمیت جمهور مردم و رای مردم است، با ما و ما با او هستیم. روزی می رسد که آتشفشان خشم خلق فوران می کند، شعله می کشد و این رژیم را خاکستر می کند. خلق اسیر و آزاد و پیروز می شود. مرگ بر اصل ولایت فقیه برقرار باد ارتش ازادیبخش ملی، رود خروشان شهیدان در پرتو مهرتابان مقاومت و آزادی ایران ضامن پیروزی محتوم خلق ماست. مسعود رجوی 25 خرداد 92