عباس منصوران
ضرورت روی کرد طبقاتی پرولتاریا به سیاست
«سوسیالیستهای
نخستین (فوریه، اوئن و سن سیمون و غیره) به این دلیل که شرایط اجتماعی
هنوز به حد کافی تکامل نیافته بود، که به طبقه کارگر اجازه دهد خود را
همچون طبقهای مبارزه سازمان دهد، جبراً میبایست خود را به رؤیاهایی در
باره مدل جامعهی آینده محدود کنند و هرگونه مبارزهای مانند اعتصابات،
تشکلهای کارگری و جنبشهای سیاسی کارگران برای بهبود سرنوشت خویش را محکوم
سازند.. اما اگر اجازه نداریم این پدرسالارن سوسیالیسم را رد کنیم،
همانگونه که شیمیدانها اجازه ندارند اسلاف خود یعنی کیمیاگران را رد کنند،
با این همه باید از اشتباهی که آنها در آن افتادند بپرهیزیم، اشتباهی که
اگر از سوی ما صورت گیرد، پوزش ناپذیر است.»[i]
این نوشتار به گذشته، اکنون و آینده سازمانیابی طبقه کارگر میپردازد.
در
فراز بالا، به بیان بنیانگزار فلسفه رهایی طبقه کارگر، درحالی که در سال
۱۸۵ «ابدی بودن اصول»، مردود شمرده میشود، اما گویا اصل اتحادیه و
سندیکاها، این ساختارهای سنتی، پس از نزدیک به دو سده همچنان، ابدی
ماندهاند است! زمان روی کرد بنیادین به سازمانیابی نوین اکنون، بیش از
هر زمان دیگر یک ضرورت است.
تاریخچه سازمانیابی
در ایران، ماندگاری در دوران کیمایی از ۱۹۹۱ بیش از همیشه به چشم میخورد و خواستهها کارگران به وسیله تشکلهای رسمی و غیررسمی، از سطح نهضت جنگل نیز فراتر نرفته است.
سازمانیابی نخستین اتحادیه کارگری درایران
آغازگاه سازمانیابی به سال ۱۹۰۶ میلادی (۱۲۸۵ خورشیدی) از سوی کارگران چاپخانههای تهران باز میگردد. این نهاد صنفی، نشریهی کارگری «اتفاق کارگر» را ارگان خود قرار داد.
انقلاب مشروطه آستانه تجزیه طبقاتی در ایران است. از نخستین
جلو ههای طبقاتی – سال ۱۲۸۶، یک سال پس از فرمان مشروطه به وسیله
مظفرالدین شاه / در استبداد صغیر است که کارگران چاپخانه اعتضاب میکنند.
سال ۱۲۸۹ اتحادیه کارگران چاپ- روزنامه «اتفاق کارگر» ارگان این اتحادیه است.
حضور طبقهی
کارگر در ایران سال های ۱۲۹۰ دیگر قابل چشم پوشی نیست. میرزا کوچک خان پیش
از تشکیل جبهه با کمونیستها، نمیتواند خواستهای کارگران ایران به
پیشنهاد فعالین سوسیالست را در مرامنامهی جنگل نیاورد.
این مهم از بیانیهای كه جنگلیان 10 تیر 1299 هـ . خ. در روزنامه جنگل منتشر ساختند ، بر آمده بود:
«آسایش
عمومی و نجات طبقات زحمتکش ممکن نیست مگر به تحصیل آزادی حقیقی و تساوی
افراد انسانی ، بدون فرق نژاد و مذهب ، در اصول زندگانی و حاکمیت اکثر به
واسطه ی منتخبین ملت. پیشرفت این مقاصد را فرقه ی اجتماعیون به موارد ذیل
تعقیب می نمایند.»[ii]
ماده ی هشتم – کار:
۲۷- ممنوع بودن کار و مزدوَری برای اطفالی که سنشان به ۱۴ نرسیده است.
۲۸- برانداختن اصول بیکاری و مفت خواری به وسیله ی ایجاد موسسات و تشکیلاتی که تولید کار و شغل می نمایند.
۲۹- ایجاد و تکثیر کارخانجات با رعایت حفظ الصحهی کارگران.
۳۰- تحدید ساعات کار در شبانه روز منتها به هشت ساعت – استراحت عمومی و اجباری در هفته یک روز.
در همین برهه است که به رهنمود حزب عدالت (کمونیست)، فعالین سوسیالیست، به سازماندهی، کارگران میپردازند.
سندیکا ها و اتحادیه سنیدکاهای در تهران و گیلان و آذربایجان دستاورد این برهه است.
شورای مركزی اتحادیههای كارگری تهران-۱۲۹۹
كارگران چاپخانه در سال ۱۲۹۷ اعتصاب ۱۴ روزهای را با خواست ۸ ساعت كار در روز و درخواست پیمان دستجمعی، سازمان دادند. درسال ۱۲۹۹ با اتحاد شماری از اتحادیههای تازه شكل گرفته، نخستین تشكیلات متحد كارگران در تهران بنیان میگیرد.
بنیانگذاران، سازمانیابی نوین را «شورای مركزی اتحادیههای كارگری تهران»، نام مینهند.
در بیانیهای که با امضاء «اتحادیه عمومی کارگران تهران» بهجای مانده از جمله چنین آمده بود:
«اتحادیههای
کارگری، انجمنهاییست که برای جلوگیری از اجحافات وتعدیات طبقات حاکمه و
حفظ حقوق و وسایل حیات و تنویر افکار طبقه کارگر از جانب کارگران تاسیس
میگردد، و طرز تشکیلات آن انتخاباتیست و دخالت در سیاست ندارد»[iii]
از آن برهه تا ممنوعیت و سرکوب تشکل ها در دوران سیاه رضا شاهی و
سپس محمدرضا شاهی، طبقه کارگر، تشکلهای مستقل و غیر مستقل خود را تجربه
کرد و در چارچوب آن، به بازتولید مناسبات و گذران و تکرار چرخهی اسثمار را
بر گرده کشید. آستانه انقلاب سیاسی بهمن ۱۳۵۷ و سازمانیابی شوراها، که
هنوز نخستین گامهای شورایی، خودگردانی، آموزش و استقلال را آزمون نکرده
بودند، همزمان، زایش خود در سرکوب و جنگ یافت. از سال ۵۹، تا برههی جدید سال ۱۳۸۴ به تشکیل " سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه " به دست کارکنان این شرکت و
نیز چند مرکز کارگری دیگر از جمله کارگران نیشکر هفت تپه، میانجامد. طبقه
کارگر مشتکل در نهادهای زرد حکومتی، «شوراهای اسلامی کار»، با پشت سرگذاری
نزدیک به ۲۵ سال گسست ، بار دیگر روی کردی نوین، در حکومت اسلامی و بازگشت
به آغازگاه استقلال طبقاتی سالهای ۱۳۰۰ خورشیدی چشم می دوزد. در این
برهه، دو تلاش برای تشکل دهی (سازماندهی) و تلاشی برای سازمانیابی
رویاروی و در برابر طبقه کارگر قرار گرفته است. تلاشی که برآن است تا طبقه
کارگر را به ابدیت اتحادیه های صنفی تشکل دهد، و از سوی دیگر، تلاشی که
خواهان سازمان یابی شورایی از درون طبقه است. آیا طبقه
کارگر، در ایران به چشم اندازی نوین سازمانیابی و به آگاهی لازم برای خود
رهایی رسیده است؟ آیا امتیازهای گرفته شده با مبارزه و هزینه های بسیار،
از دست نداده است!
به مهمترین خواستهای کارگران نه در زمان نهضت جنگل، که در سال ۱۳۹۰ در تومارها و اعتراضهای کارگران، فریاد میشود بنگریم:
لغو
قراردادهای موقت و سفید امضا؛ تامین امنیت شغلی کارگران وجلوگیری از
اخراج و بیکارسازی آنان؛ افزایش دستمزدها و پرداخت دستمزده و مزایای
پرداخت نشده کارگران؛ برخورداری از بیمه های اجتماعی، به ویژه بیمه بیکاری و
اختصاص آن برای همه بیکاران آماده به کار؛ داشتن حق اعتصاب و آزادی بیان،
نشر، تجمع، راهپیمایی، تحصن و حق ایجاد تشکلهای آزاد و مستقل کارگری؛ لغو
"سه جانبه گرایی" و به رسمیت شناختن مراسم مستقل و غیر دولتی روز کارگر،
تعطیلی و برسمیت شناختن اول ماه مه، و حق برگزاری مراسم بزرگداشت این روز
توسط خود کارگران ووو
حس و درد مشترک
با
تبدیل مناسبات سرمایهداری بهسان مناسبات حاکم در جامعه، طبقه کارگر برای
دفاع از حقوق خود، به ضرورت سازمانیابی پی برد. با تبدیل نیروی کار
به سان کالا، با کالاسازی این نیرو، کارگر از خود بیگانه شد. همانند ابزار
جانداری از وی استفاده شد. اما این سرمایهی زنده، این ویژگی را داشت تا درد
را حس کند. کارگر، حسی مشترک با همزنجیران خود داشت تا در برابر درد، به
دفاع مشترک بپردازند. سرنوشتشان از همان آغاز، به هم گره خورده بود. این
دفاع، همبستگی مشترک میخواست. نخسیتن دفاع، با تشکلیابی رشتههای
گوناگون صنفی به صورت سندیکاها و اتحادیههای صنفی، سازمان داده شد. در
چنین همبستگی بود که جنبش کارگری در انگلستان جنبش سازمانیافته بزرگ
منشوریون، را سازمان داد.
تشکیلات
چارتیسم، اوج سازمانیابی طبقه کارگر در دههی۱۸۳۰ را مادیت میبخشد. این
تشکل که نخستین بار هم طبقه و هم سازمان طبقاتی پرولتاریا را به نمایش
گذاشت، دهها سال به درازا کشید تا به بخشی از خواستهای خود رسید. سرانجام
یکه حزب کار انگلستان،به رهبری جان میجرها (نسخ وزیر پس از مارگارت تاچر)
در دهه ۲۰۰۰ میلادی، ثمرهی آن است. طبقه کارگر همچنان تا کنون به
بازتولید خود، اسارت و استثمار و مناسبات طبقاتی در زنجیر مانده است.
هدف اصلی این مطالبات، شرکت نمایندگان طبقهی کارگر در مجلس عوام بود.
اهداف ششگانه چارتیست ها از قرار زیر بود :
۱-حق داشتن نماینده برای همه مردم و تقسیم انگلستان به دویست منطقه انتخاباتی با جمعیت برابر.
۲تجدید سالیانه پارلمان .
۳ - رأی عمومی برای همه مردان ۲۱ سال به بالا که از ۶ ماه قبل حوزه انتخاباتی مربوطه ساکن بوده اند .
۴ - الغاء شرط ثروت در مورد فعالیت های انتخاباتی .
۵- رأی مخفی از طریق صندوق آرا .
۶- پرداخت مستمری برای نمایندگان و کارکنان پارلمان .
این همبستگی
طبقاتی و واکنش آغازین طبقه کارگر، به درخواستهای سیاسی و رویکرد به
حضور در قدرت سیاسی، نخستین واکنش طبقه در برابر طبقه بود. واکنشی آغازین که نزدیک به دو سده از آن گذشته و باید به فرایندی دیگر افتد.
حتی مارکس و انگلس به این رویکرد خوشبین بودند و پارلمانتاریسم را راهی برای قدرت یابی کارگران مییافتند.
همان سال های ۱۸۴۰ فصل
دیگری از مبارزه طبقاتی و کشف گذرگاه تاریخی برای رهایی انسان گشوده شد.
نهادهای به آزمایشی آن روزها، پاسخی بود برای همان دوران و راه کاری برای
دفاع وماندن و زیستن در همان چرخهی استثمار. سالهای دههی۱۸۳۰ گذشت و
دههی ۲۰۱۰ را میگذرانیم، نه طبقه کارگر همان طبقه سده ۱۸ است نه
سرمایهداری در مرزهای خود مانده و همان شکل از سرمایه صنعتی و برههی
تکاملی سال های ۱۸۵۰ خود را میگذراند. و همچنان در نهادهای سنتی در عهد کیمیا مانده ایم و هزاره سوم سرمایه داری را بر گرده داریم.
اما،
خواستهای مطرح شوندهی تشکلات سنتی، همانند گذشتهاند، حتی واپس مانده تر
و تدافعیتر، و تشکیلاتهای تا کنونی درمانده از دستیابی به خواستها. این
تشکیلات همه در تصاحب و اشغال سرمایه داران است. «استقلال» در این تشکیلات، تعارفی بیش نیست، نفوذ سرمایهداران در رهبری و ارکان این تشکلات حتا نمونههای جهانی و در ارتباط با سازمان جهانی کار.
ضرورت سازمانیابی ارگانهای طبقاتی کارگری
کاربرد نیروی جمعی برای جلوگیری یا مقابله در برابر دستبردهای سرمایه داران به حقوق کارگران
مبارزه دایمی بین دو طبقه. برای این منظور
۱- این مبارزه به مبارزه سیاسی کشانیده می شود
۲- هدف قدرت سیاسی است
۳- سازمان یک دژ است
۴- تگاهبانی از طبقه کارگر
۵- اراده و نمایندگی طبقه کارگر را به نمایش می گذارد
۶- یک وسیله است و نه هدف
۷- یکی از ابزاری است که طبقه کارگر برای هدف عالی خود يعنی از بین بردن
سیستم مزدوری به طور کلی، در دست دارد .
با سازمانیابی انترناسیونال اول در سال ۱۸۶۵، راهکار طبقه کارگر را در کشاکش و تنش دیدگاههای گوناگون کارگری و غیرکارگری، کشف شده بود و در برابر، سرمایه نیز راهکار خود را در پیش روی مینهاد. در کنگره دوم بین الملل اول، در سال ۱۸۶۷ قطعنامه شد که:
· «رهایی اجتماعی کارگران بدون رهایی سیاسی آنها عملی نمیشود»
· «برقراری آزادی سیاسی به عنوان یک مرحله مقدماتی، مطلقاً ضروری است.»
· رهایی طبقه کارگر، نه به دست نخبهگان و یا احزاب، بلکه به دست خود طبقه سازمان یافته و خود آگاه، انجام می گرفت.
سال ۱۸۶۵ کارگران در اروپا در
انترناسیونال اول که یک نهاد کمونیستی یا سوسیالیسیتی نبود و از
کمونیستها تا پرودونیستها و آنارشیست ها و اوئنیستها ووو را در بر
میگرفت، در یک توافق جمعی، اعلام کردند:
۱- تضاد بین طبقه کارگر وطبقه سرمایه دار.
۲- مبارزه طبقاتی پرولتاریا موازی با زندگی اش به پیش می رود.
۳- درگیری و مبارزه، دیگر فردی و در یک صنف ویژه نیست، بلکه، پیکار بین طبقات است.
۴- سازمان دهی پرولتاریا به صورت یک طبقه هدف است.
۵- برای خودرهایی و رهایی جامعه از فلاکت و از خود بیگانگی.
۶- برکنار ساختن بورژوازی در حاکمیت سیاسی و اقتصادی.
۷ - لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و جایگزینی مالکیت سوسیالیستی.
به سازمانیابی طبقه کارگر بازگردیم
طبقه کارگر ایران با همهی ویژگیها و رنگ و شکل بومی، نمیتواند از اشتراکات بنیادین طبقاتی، از طبقه کارگر جهانی جدا باشد.
همهی کارگران، نیروهای کار اند، کالاهایی زنده، آفریننده ارزش اضافی و
گروگان سرمایه، که باید رها شوند. مانند هرموجود زندهای، کنش پذیرند،
واکنش نشان میدهند، یعنی دفاع از خویش و برای دفاع از زیست و بقاء خویش به
سازمانیابی و همبستگی روی میآورند.
سرمایهداران با سازماندهی تمام نهادهای به شدت نظاممند خودعلیه نیروی کار، برای حفظ حکمرانی اقتصادی و سیاسی، با کمک تمامی نیروهای سرکوب به ارگانهای طبقاتی و فرمانروایی خود، نظم و نیرو می بخشند.
در حاليكه سرمايه جهاني بهكمك سازمان ملل و سازمان جهانی كار، تمامی جهان را در شبكهی سازمان جهاني تجارت (WTO )، همچون بازاري براي چپاول در هم تنيده و با پيمانهايي مانند: پيمان سرمايه گذاري چند جانبه (MAI ) و به ياري شبكه جهان گستر سازمانهاي غير دولتي (NGOs ) یا (Non-Govrnmental Organisations ) ، NAFTA, GAAT ، OECD
طبقه کارگر نمی تواند با نهادهای ناکارآ و کهن و از تاریخ مصرف گذشته سالها ۱۸۰۰ و دویست سال پیش به حقوق خود دست یابد.
تجربه اتحادیه همبستگی لهستان در دهه ۱۹۹۰ با ۱۳ میلیون کارگر صنعتی و
متشکل زیر رهبری اتحادیه همبستگی، با پشتیبانی سیا و بانک جهانی و پاپ و
واتیکان هنوز در برابرمان است.
تجربه بین الملل اول ۱۸۶۵
با
روی کرد به مبارزه طبقه کارگر، آزمون درخشان بینالملل اول را میتوان
نمونه آورد. سازماندهندگان این همبستگی جهانی و طبقاتی، با کشفی در چرخشگاه
تاریخی، جایگزینی رهایی بخش را پیش روی بنیاد نهادند. خطابیههای مارکس در
آن روزها، از آنجا ضرورت مییافت که به پشتوانهی برخی بینشهای
نمایندگانی از اتحادیههای کارگری انگلستان درشمار «وستن» ها، به جای راه
انقلابی مبارزه، به کژ راههای کشانیده میشد. مارکس در بخش دوم سخنرانی
خویش در ۲۷ ژوین سال ۱۸۶۵ در شورای انجمن بینالمللی کارگران در لندن این دریافت ارزشمند را به دنیای کار و سرمایه این گونه روشن و گویا، باز گشود.
کل طبقه را در بر می گرفت نه
بخش و یا رشتهای از صنعت و یا برخی از مراکز کار و یا کارگران عضو.
«جبههای» کارگری و فعالین جنبش کارگری و سولیالیستی، با مبنا قرار
دادن،خواستهای اساسی بار یانتنظیم راهکارهای کارساز برای خواست های
فوری، تکامل جنبش کارگری، ونیز اهداف نهایی طبقه کارگر. مبنای این ساختار
بین المللی طبقه کارگر، مبارزه طبقاتی ایت.
بنیادهای اساسی بیانیه
۱- یک نوع «جبهه متحد» کارگری کارگری بود.
۲- گنجانیدن مهمترین خواستهای کارگران برای اتحاد طبقه کارگر.
۳- تکامل جنبش کارگری را تنظیم کرده بود.
۴- بیانگر خواستهای فوری کارگران بود و به علاوه و مهمتر از همه، اهداف فرموله شده در مانیفست حزب در سال ۱۸۴۸ را در خود داشت.
۵- بر اصل مبارزه طبقاتی به عنوان مبنای اساسی تمام تکامل تاریخ و جنبشهای سیاسی ضرروت یافت.
۶-
با برشمردن تصویری از بینوایی کارگران، نشان میدهد که پیشرفت صنعت و
تجارت و مستعمره های انگلستان، بازارهای تجارت، ووو، بهبود و گشایشی در
وضعیت طبقه کارگر رخ نداده است.
الف- سرمایه دارارن فربه تر و سرمایه انباشتهتر می شود.
ب- به این گونه شکاف طبقاتی ژرفتر میشود و مبارزه طبقاتی شدیدتر.
ج- ده ساعت کار در روز (یک پیروزی اقتصادی و سیاسی بود) نه تنها به بار آوری کار آسیب نرسانیده بلکه سبب افزایش آن نیز شده است.
عباس منصوران
a.mansouran@gmail.com
ادامه دارد....
۳۰ آوریل ۲۰۱۲/ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱
[i] کارل مارکس، بی اعتنائی به سیاست، ترجمهی سهراب شباهنگ. http://www.marxists.org/farsi/archive/marx/works/1873/bietenayi-siasat.pdf
[ii] کتاب سردار جنگل، ابراهيم فخرايی، ص 56، بر گرفته از روزنامه جنگل ، ارگان نهضت جنگل بود شماره ۲۸ .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر