۱۳۹۱ مرداد ۱۸, چهارشنبه

نظام ولایت فقیهی ؛ کِشتگاهِ اصلیِ فاجعه و ویرانی اخلاق در جامعه


محمود خادمی
محمود خادمی














خدائی که اجازه می دهد انسانها را بسوزانند ؛ خدائی که در حین سوزندان انسانها سکوت می کند و چهره خود را پنهان می سازد ؛شایسته اعتقاد ورزیدن نیست.          « مایکل پترسون » 


مایکل پترسون بهمراه 3 نویسنده دیگر مشترکا" ؛ کتاب " عقل و اعتقادات دینی " را نوشته اند . وی با مشاهده آثار ویرانگر جنگ جهانی در این کتاب مینویسد : خدائی که اجازه میدهد انسانها را بسوزانند ؛ خدائی که در حین سوزاندن انسانها سکوت میکند و چهره خود را پنهان می سازد ؛ شایسته اعتقاد ورزیدن نیست .
اگر چه معتقدم دست خدا از آستین توده های مردم بیرون می آید و گلوی ظالمان و ستمگران را خواهد گرفت ؛ اگر چه معتقدم خدا مخالف ظالمان و ستمگران و حامی مردم و با جماعت است ( انّ الّله مع الجماعه ) ؛ ولی حرف نویسنده محترم را در مورد خدای آخوندها و خدایانی که بر ظلم ظالم و ستم دیدگی مظلوم صحه می گذارند ؛ صادق میدانم .  این نویسنده محترم اگر اوضاع اسف بار جامعه ایران و فساد و تباهی ؛ دروغ و تزویر ؛ فقر و اعتیاد ؛ دزدی و رشوه و ... ــ روز افزون ــ گریبانگیر جامعه ایران و پریشانی و استیصال ملتی بزرگ و با فرهنگ ( مردمی که بقول فردوسی بزرگ  : همه دین شان مردی و داد بود         وز آن کشور آزاد و آباد بود ) و اسیر در جهنم فساد و تباهی آخوندی را می دید ؛ در باره خدای آخوندها ــ نمایندگان خدا در روی زمین ــ چه می گفت ؟
خدائی که دروغ و ریا  ؛ فساد و فحشا ؛ شکنجه و تجاوز ؛ فقر و گرسنگی و ..... را در جمهوری اسلامی ( نظام به اصطلاح الهی و دینی ) در حق بندگان خود می بیند و نه تنها سکوت می کند و لب به اعتراض نمی گشاید بلکه مجریان و مسببین این فجایع و مصیبت ها را نیز گرامی می دارد ؛ خدائی که با دیدن این همه فجایع و تباهی نه تنها چهره در هم نمی کشد ؛ غضب نمی کند و بر مجریان این بلایا خشم و نفرت فرو نمی ریزد ؛ بلکه چهره خود را می پوشاند !!!
در همه کشورهای دنیا صرفنظر از نظام سیاسی ؛ همواره میزان و حد معینی از فساد سیاسی و اجتماعی وجود داشته و تا حدودی پذیرفتنی است . اما گسترش انواع فساد و آلودگیهای اجتماعی و اخلاقی در نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با رژیم گذشته و نیز در مقایسه با کشورهای دیگر از حد عادی بسیار فراتر رفته و به مرز انفجار آمیزی رسیده است . یک قلم ؛ رقم 12 میلیون و 800 هزار معتاد تنها گوشه ای از این انحطاط اجتماعی است .
مطابق آماری که مقامات و دست اندرکاران رژیم در رسانه های عمومی ؛ در سال 86 ارائه داده اند ؛ بیش از 600 هزار زن خیابانی ــ تن فروش ــ در ایران وجود دارد که برای کسب حداقل مایحتاج خود و خانواده شان چاره ای جز تن فروشی ندارند .  همچنین بنابر اعترافات مقامات رسمی و مطبوعات حکومتی ؛ روسپیگری ؛ هیچگاه باندازه امروز در ایران گسترده نبوده است . تبدیل شدن فاحشه گری به یک شغل ــ نیمه رسمی ــ برای دختران جوان ؛ زنان بیوه و حتی زنان خانه دار در این رژیم ؛ از مظاهر تأسف بار این درد اجتماعی است .
روز به روز بر تعداد متکدیان ؛ بی سر پناهان ؛ کارتن خوابها ؛ دختران فراری ؛ معتادها ؛ سارقین ؛ بزه کاران ؛ کلاه برداران ؛ تبهکاران و ..... در ایرانِ اسلامی افزوده می شود و حتی اِعمال وحشیانه ترین مجازاتها و  غیر انسانی ترین سرکوب ها از سوی ماموران رژیم ؛ تأثیری در میزان کاهش این جرائم و بلایای خانمانسوز نداشته و ندارد .
اگر چه روشن است که ؛ اعمال وحشیانه ترین مجازاتها و تهدید زنان و مردان به رعایت موازین شرعی و شئونات اسلامی ـ که عمدتا" هم طبقات محروم جامعه را هدف قرار می دهد ــ ؛ نه از سر دلسوزی برای مردم ؛ دین و یا موازین شرعی است . بلکه ایجاد ترس و وحشت در بین مردم برای پیشگیری  از اعتراضات و مخالفت های آنان در اعتراض به نبود آزادی ها ؛ فقر و بی عدالتی ؛ بیکاری و .... از طرف مردم است . امری که باعث شده ؛ این مجازات ها در کاهش جرائم اجتماعی چندان مؤثر نباشد .
 آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد می گوید : دشمن میخواهد با بد حجابی سفره دین را از زیر پای جوانان ما جمع کند و هنگامی که دین از مردم گرفته شود از انقلاب و اسلام ( اسم مستعار آخوندها ) جدا می شوند و در آن صورت اسلام ( حکومت دینی ) را براندازی می کنند و ... یعنی هدف رژیم از مبارزه با بد حجابی ؛ منکرات و .....  نه اسلام و مردم بلکه ترس از عاقبت بی حجابی و باصطلاح سایر منکراتی است که ممکن است به " براندازی نظام  " راه ببرند .
دزدی ؛ رشوه گیری ؛ اختلاس ؛ کلاهبرداری و انواع فساد ؛ که در میان کارگزاران و مقامات دست اول رژیم در ابعادی نجومی و باور نکردنی رواج دارد باعث آسیب شدید ؛ اخلاق و هنجار های اجتماعی شده است . این امر به نوبه خود ؛ کاهش اعتماد اجتماعی را بدنبال داشته است .  این بی اعتمادی حتی در درون خانواده ها نیز رسوخ کرده است . بطوریکه جنگ و ستیز بر سر مال و منال و ثروت نه تنها در پهنه های سیاسی کشور و در میان مقامات و سردمداران نظام ؛ بلکه در اعماق جامعه و در درون خانواده ها و میان بستگان ؛ نیز رواج بافته است . و ....
حکومتی که بنام دین و معنویت و انقلاب بر سر کار آمد و طبعا" مقامات و دست اندرکارانش می بایست نماد پرهیز کاری ؛ تقّوا و درستکاری باشند ؛ نه تنها ؛ جامعه " اخلاقی " و آرمانی مورد ادعای خود را محقق نکرد ؛  بلکه دروغ ؛ ریا ؛ دزدی ؛ فساد و .... آنهم قبل از همه ؛ در میان بالاترین رده های سیاسی نظام در سطحی گسترده ؛ را رواج داده است .
در اینصورت کاملا طبیعی است که ؛ در جامعه ای که رهبران ؛ مسئولان و دست اندرکارانش از نمادهای اصلی فساد و تباهی در همه زمینه ها هستند ــ و نام بالاترین مقامات این رژیم ( روحانی و غیر روحانی ) در این زمینه زینت بخش صفحات رسانه های عمومی ایران و جهان میباشد ــ نمی توان  جامعه ای اخلاقی را انتظار کشید  .
امروزه دیگر فساد سیاسی و اخلاقی به بخشی جدائی ناپذیر از رفتار و منش بالاترین مقامات و دست اندرکاران این رژیم تبدیل شده است .بهمین اعتبار میتوان گفت ؛ رژیم جمهوری اسلامی درست از نقطه ای که می پنداشت نقطه قوت اوست و از همه جا آسیب ناپذیر تر است ؛ شدیدا" آسیب پذیر شده و عنقریب است که خود و مردم ایران را در دریای فساد و تباهی غرق نماید . بنابراین اگر هر چه زودتر دلسوزان مردم و میهن ؛ برای سرنگونی این جرثومه فساد اقدامی ضروری صورت ندهند ؛ متأسفانه جامعه ایران در موقعیت فاجعه آمیز و وضعیتی جبران نا پذیر قرار خواهد گرفت .
امّا این بحران اخلاقی گسترده که در گوشه و کنار جامعه ایران جریان دارد و هر روز گوشه هائی از ابعاد فاجعه بارش آشکار می شود ؛ محصول و برایند چه عواملی است ؟ چرا علیرغم تکرار موعظه های  فریبکارانه آخوندها و تشویق مردم ستم دیده ایران ــ از سوی آنان ــ به زهد ؛ تقوّی ؛ پاکدامنی ؛ اخلاق و معیارهای دینی و .... روز به روز بر ابعاد این بلایای اجتماعی افزوده می شود ؟ راه مقابله و ریشه کن کردن این بیماریهای گسترده اجتماعی و قلّاح و رستگاری مردم ایران کدام است ؟ و ..... در این نوشته به علت های نهادینه شدن فساد در جامعه و در میان مردم اشاره می کنم :

یکم : سر منشاء فساد ؛ حکومت دینی  : مردم ایران خود دیده اند که چگونه سر دمداران فاسد و دروغگوی نظام ؛ در این 34 سال بنام دین ــ  خدا ؛ پیغمبر ؛ موازین شرعی ــ  انسانیت ؛ اخلاق و ایمان مردم را به ابتذال کشانیده اند و به روشنی می بینند که چگونه ؛ واژه ها و مصادیقی  که تا دیروز برای مردم مقدس بودند ؛ از تقدس افتاده و بی ارزش شده اند . دولتی شدن دین و توجه ظاهری به دین سبب رشد ؛ ریا ؛ تظاهر و چاپلوسیِ دینی و رواج گسترده این اپیدمی در جامعه گردیده است . بدین ترتیب عملا" حکومت دینی خود به عاملی بدل گشته است که بیشترین صدمات را به دین ؛ اخلاق و روان جامعه وارد کرده است  .
در جامعه ای که صرف تولد در خانواده ای شیعه مذهب ( به خصوص در صورت " مرد " بودن ) شما را بهره مند از تمامی حقوق می نماید و متقابلا" غیر شیعه را محروم از همه چیز ؛ محدود و یا حتی واجب القتل می کند . در جامعه ای که بنام خدا شلاق می زنند ؛ چشم از حدقه در می آورند ؛ دست قطع می کنند ؛ سنگسار می کنند و .... ؛ در جامعه ای که زنان و مردان پاک اندیش و پاک سرشت آن تنها به جرم حق خواهی به زندان می افتند ؛ شکنجه ؛ تجاوز و ..... می شوند و در جامعه ای که معیارهای برتری و تنظیم رابطه با افراد ریش ؛ چادر و حجاب است ؛ آیا اصولا" جائی و مکانی برای فاسد نشدن باقی میماند ؟
 وقتی آخوندهای به قدرت رسیده ؛ بعنوان نمایندگان خدا بر روی زمین و حاکم بر جان و مال و ناموس مردم ؛ مردم را به مسلمان و غیر مسلمان ؛ شیعه و سنی ؛ پیرو ولایت و ضد ولایت ؛ مرد و زن و .... تقسیم می کنند و بر اساس این تقسیم بندی گروهی بهره مند از همه چیز و گروهی محروم از حقوق اولیه یک شهروند و حتی گروهی مرتد و مهدور الدم و ... می شوند . وقتی که دینداری  و پای بندی به ارزش های معنوی و اخلاقی ــ که در گذشته به رابطه بین فرد دیندار و خدا تعلق داشت ــ به قوانین حکومتی تبدیل می شوند و مردم همه روزه با تمام وجود ؛ خشونتِ عریان خدای خود را در میادین شهرها با شلاق ؛ تازیانه و طناب های دار تجربه می کنند دیگر چه جائی برای اخلاقی ماندن انسانها باقی می ماند
راستی چگونه می توان از ملتی و جامعه ای که اصولا" بر اساس تبعیض و بی عدالتی پایه ریزی شده و رهبران و حکام دینی آن خود از نماد های بی اخلاقی و فساد می باشند ؛ انتظار داشت که دور از زشتی ها ؛ تباهی ها و بی اخلاقی ها زندگی کنند ؟
 بنابراین اگر فریب مواعظ و خیر اندیشی های  ریاکارانه و ظاهری آخوندی را نخوریم ؛ بوضوح  می بینیم که ؛ منشاء و مسبب اصلی رواج بیماریهای اجتماعی نظیر فساد ؛ فحشا ؛ اعتیاد ؛ دروغ ؛ ریا و ..... در جامعه ؛ حکومت دینی و آخوندها و سایر سر دمداران فاسد این رژیم میباشند و دقیقتر اینکه بیماریهای اجتماعی ؛ ذاتی استبداد دینی حاکم بر کشور می باشند .

تجارب تاریخی مربوط به حکومت های دینی در دوران حکومت های خلفای اموی و عباسی و همچنین در دوران امپراطوری عثمانی هم ؛ همه مؤید این نظر می باشند . با مطالعه تاریخ این حکومت ها می بینیم که در این کشورها عملا" دین از دولت دستور می گرفته است . یعنی دین ؛ وسیله توجیه فساد و بی عدالتی ها و جنایات قدرتهای حاکم بوده است . یعنی دین راه را برای جنایات ؛ پلیدی ها و سایر تباهی های حاکمان دینی هموار می کرده است .
روحانیت به مثابه سمبل و صاحب عله های اصلی دین ؛ چه در گذشته و دورانی که در جامعه حضور معنوی داشته است و به مفت خوری و روضه خوانی و یا به عبارتی حرفه اصلی خود ــ یعنی دینداری ــ مشغول بوده اند و چه در این 34 سالی که از تأسیس جمهوری اسلامی می گذرد و آخوندها قدرت سیاسیِ انحصاری را در اختیار داشته و دارند ؛ همیشه دشمن شماره یک و آشتی ناپذیر آزادی و دمکراسی در جامعه بوده اند و بطور آشکار و با توجیهات ابلهانه و به شیوه های گوناگون این دشمنی را ابراز داشته اند .
چرا که ؛ آزادی همواره دشمن اصلی جهل ؛ موهومات و خرافات بوده است  ؛ در صورت وجود آزادی در جامعه ؛ دکان جادو و جنبل ؛ فریب و ریای آخوندی از رونق می افتد . و اساسا" در جامعه ی آزاد ؛ جائی برای دروغ و ریا ؛ تملق و چاپلوسی ؛ فساد و حقه بازی آخوندها و .... وجود ندارد . دشمنی آخوندها با آزادی ؛ بعد از تصاحب قدرت سیاسی در کشور ، با شدت بیشتری از گذشته ادامه داشته است و این امر ــ تصاحب قدرت سیاسی توسط آخوندها  ــ سیمای واقعی و باطن آلوده آنها  را بیش از گذشته ؛ برای همه برو شنی آشکار ساخته است .
در هر کشوری ؛ نطام سیاسی حاکم بر جامعه باید حافظ شرف ؛ حیثیت و کرامت تک تک انسانها و حقوق همه افراد آن کشور باشد و نظام اخلاقی جامعه هم در رابطه ای تنگاتنگ با حاکمیت قرار دارد و در درجه اول از نظام حکومتی و نهادها و ساختارهای نظام حاکم هدایت و تغذیه می شود . بنابراین وقتی سردمداران نظام جمهوری اسلامی در ایران ؛ افرادی دروغگو و فاسد می باشند ؛ وقتی نهادها و ساختارهای قدرت در تقابل با معیارها و ارزش های جامعه ای مدنی و مدرن می باشند ؛ در اینصورت وضعیت اخلاقی جامعه بهتر از وضعیت موجود نخواهد بود .
از طرف دیگر نطام دینی حاکم ؛ با تحمیل و سرایت احکام و سنت های عهد بوقی ــ احکام و سنت هائی که هیچ انطباقی با نیازها و ضرورتهای انسان امروزی ندارد ــ خود بر کل جامعه و حاکمیت این احکام ؛ و بدنبال آن باید و نبایدهای ناشی از این احکام ؛ در جامعه ای با گرایشات فکری متنوع و ادیان مختلف ؛ علاوه بر سرکوب آزادی مردم و مجبور کردن آنان به انجام اعمالی که هیچ اعتقادی به آن ندارند ؛ بذر دروغ و دوروئی ؛ ریا کاری و تزویر ؛ تظاهر و فریب و .... را در جامعه می پراکند و به هرج و مرج اخلاقی در جامعه دامن می زند .
همچنین فساد گسترده و فجایع اخلاقی که در کشور ما روی میدهد بعضا" ریشه در فرهنگ مرد سالارانه ای دارد که این نظام دینی ؛ مروج و تغذیه کننده اصلی آن است . مگر این رژیم برای در هم شکستن روحیه مقاومت و پایداری زنان شجاع میهن ما ؛ در زندانها و شکنجه گاهها به کثیف ترین حربه یعنی تجاوز به زنان متوسل نمی شود ؟  بنابراین چه مانعی در جلوی این رژیم ــ  رژیم ددمنشی که همه مرزهای قساوت و جنایت را در نوردیده ــ وجود دارد که ؟ در بیرون از زندانها و در سطح جامعه با ترویج فحشا و تن فروشی ؛ اعتیاد و دروغ و ... به تضعیف وجدان عمومی ؛ تحقیر ملت و در هم شکستن روحیه اعتراض بر علیه رژیم ؛ بپردازد .
بنابراین بحران اخلاقی بزرگی که اکنون در جامعه ایران جریان دارد و هر روز گسترده تر میشود و  همه روزه گوشه هائی از ابعاد فاجعه بار آن آشکار می شود در درجه اول محصول نظام دینی ؛  سیستم آموزشی و نظام تربیتی است که این رژیم دینی در کشور ما پی ریخته است .
خوشبختانه به یمن فداکاری و جانفشانی های بیدریغ زنان و مردان شجاع و دلیر ایران پرده از چهره کریه و درون مایه فاسد آخوندها ؛ حاکمان دینی و بانیان با عمامه و بی عمامه این رژیم قرون وسطائی فرو افتاده است و می رود تا یکی از دیر پا ترین موانع استقلال فکری و آزاد اندیشی مردم که عمل به فتوا ها و احکام صادره از سوی آخوندها بوده است ؛ در هم کوبیده شود . امروزه بعد از 34 سال حاکمیت دینی بر کشور دیگر نه تنها از اتوریته معنوی روحانیت و قداست گذشته آنها خبری بجا نمانده است ؛ بلکه روحانیون به عنوان موجوداتی که درونی مملو از فساد ؛ لذت پرستی ؛ دروغ و تزویر و قدرت پرستی دارند برای همه شناخته می شوند .

دوم ــ مصلحت اندیشی های ولی فقیه :
ولایت فقیه نه تنها از حل مشکلات و تضادهای انسان ــ در دنیای مدرن و امروزی ــ عاجز و نا توان است ؛ بلکه جامعه و انسانها را بسطحِ دستگاهِ ارزشیِ عقب مانده و مورد قبول خود نیز تقلیل می دهد . در چار چوب نظریه ولایت فقیه " خوب " و یا " بد " بودن امور و اعمال ارزش هائی اعتباری اند ــ یعنی این مقولات فاقد ارزش ذاتیِ مستقل بوده و تابعی از ذهن علیل ولی فقیه میباشند ــ و " خوب " و " بد " بودن هر کار و عملی تابع تشخیص مصلحت نظام دینی است و مصلحت نظام دینی هم تابع تشخیص ولی فقیه می باشد .
یعنی تشخیص و حکم ولی فقیه فراتر از آنکه مبنای تشخیص و تشریع قانون است ؛ مبنای تشخیص احکام اخلاقی نیز بشمار می رود . یعنی هیچ عملی در ذات خود " خوب " و یا " بد " نمی باشد بلکه این تشخیص ولی فقیه است که به خوب و بد بودن اعمال معنی و اعتبار می دهد . یعنی در این نگاه شکنجه ؛ تجاوز ؛ دروغ و هر جنایت دیگری بسته باین که در کجا و توسط چه کسی انجام گیرد ؛ ممکن است خوب و یا بد باشد و خوب و بد بودن آنها بستگی به تشخیص ولی فقیه دارد .
بنابراین در چنین نگاهی ؛ با بی اعتبار شدن ارزش ذاتی اعمال و کردارها در جامعه ــ یعنی خوب و بدهای عرفی و اجتماعی شده ــ می توان با یقین اعلام کرد ؛ ولی فقیه و مصلحت سنجی های او ؛ از مسببین اصلی بحران و هرج و مرج اخلاقی گریبانگیر جامعه ایران است .
آیت الله هادوی تهرانی استاد حوزه علمیه قم : یکی از اختیارات حاکم اسلامی ــ ولی فقیه ــ این است که حکم صادر کند . یعنی برخی از آنچه در شریعت جایز یا مباح است را ممنوع و یا لازم الاجرا کند و یا احیانا" در برخی شرایط حکمی را که در شریعت حرام است را تغییر دهد و در این شرایط هر حکمی که از سوی حاکم اسلامی صادر شود ؛ اطاعت از آن بر همه آحاد جامعه لازم است . حکم حکومتی فرا تر از فتوا می باشد .
آیت الله کاشانی دست نشانده ولی فقیه در شورای نگهبان : این مصلحت اندیشی ؛ وظیفه ای دوگانه بر گردن ما نهاده است ؛ بطوریکه صبحها در " شورای نگهبان قانون اساسی " باید از شرع مقدس اسلام  دفاع کنیم و هیچ قانون خلاف شرعی را نپذیریم  و شبها در " مجمع تشخیص مصلحت نظام " به قوانین خلاف شرع رأی دهیم و نظر مخالف شرع را بپذیریم .
بنابراین مصلحت گرائی های لجام گسیخته بر آمده از نظریه قرون وسطائی " ولایت فقیه " ؛ انسان و کرامت انسانی را بازیچه مصلحت اندیشی های کشدار و مبهم خود کرده است بطوریکه در طول حاکمیت این رژیم قرون وسطائی برای حفظ مصلحت های استبداد دینی ؛ یعنی پایه های قدرت هر جنایت و فسادی مجاز شده است .
بنابراین در کشوری که همه روزه خیر و شر های ( خوب و بد های ) من در آوردی جدیدی توسط ولی فقیه نظام ابداع و به جامعه تحمیل و سرایت داده می شود ؛ در جامعه ایکه هیچ عملی اصالت ذاتی ندارد ؛ مگر انسان می تواند اخلاقی بماند ؟
از طرف دیگر ؛ متأسفانه هیچ دینی باندازه اسلام ؛ نمی تواند مورد سوء استفادهِ ستمگرانهِ متولیان آن قرار بگیرد . چون در  دین اسلام میلونها حدیث و نقل قول برای توجیه اعمال جنایتکارانه نمایندگان آن وجود دارد . حتی آیه های قرانی و تفسیر و ترجمه های آن ؛ بگونه ای است که براحتی می تواند در خدمت امیال ظالمانه و ضد انسانی عالمان و حکام دینی قرار گیرد . مثلا" این متولیان دین  از آیه هائی که در مکه نازل شده برای سیاست های سازشکارانه و بدور از قهر و خشونت استفاده می کنند ؛ و بر عکس از آیاتی که در مکه نازل شده برای قهر و سرکوب و اعمال خشونت در جامعه استفاده می کنند .
بنابراین در شرایطی که زمینه های لازم برای سوء استفاده از دین از طریق خود دین فراهم است ؛ وقتی آخوندهای نا بکار؛  آنرا ــ دین را ــ با قدرت سیاسی در هم می آمیزند ؛ زیان دیدگان اصلی مردم و جامعه می باشند و بدین ترتیب شیرازه اخلاقی جامعه از هم گسسته می شود .

سوم ــ فقر و فلاکت اقتصادی زمینه ساز ترویج فساد ها :
استبداد دینی حاکم ناتوان از حل مسائل اقتصادی و مدیریت صحیح نظام اقتصادی کشور ؛ با استقرار یک نظام اقتصادی ظالمانه ؛ استثماری و ارتجاعی ؛ زمینه های مادی رشد کثیف ترین فساد ها و ناهنجاریهای اخلاقی را در جامعه تولید و باز تولید کره است . این رژیم با سرکوب نا رضایتی ها و اعتراضات مخالفین از این مناسبات عقب افتاده و استثماری پاسداری میکند . گسترش چشمگیر فقر و بیکاری و محرومیت اقشار مختلف جامعه ؛ به رشد فزاینده و ناگزیر فساد و نابسامانی های وحشتناک اجتماعی دامن زده و باعث شده است ؛ ابعاد دزدی ؛ فحشا ؛ اعتیاد و سایر مصائب اجتماعی بشکلی باور نکردنی در جامعه گسترش داشته باشد .
واقعیت این است که بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی و پدیده هائی نظیر دزدی ؛ فحشا ؛ اعتیاد و ..... قبل از هر چیز ریشه در نظام و مناسبات اقتصادی حاکم بر جامعه دارد . هر جا که فقر ؛ گرسنگی ؛ محرومیت اجتماعی و بیکاری وجود دارد وجود دارد دزدی ؛ فحشا ؛ اعتیاد و و سایر ناهنجاریهای اجتماعی ؛  امری اجتناب نا پذیر می شود .
بنابراین ریشه بسیاری از مفاسد و مشکلات اجتماعی امروز ایران به بی کفایتی در اداره کشور ؛ دزدی و فساد حاکمان و سردمداران این رژیم ؛ بر می گردد . امری که ؛ باعث ورشکستگی اقتصادی کشور و فقر و سیه روزی مردم شده است .
وجود دزدی و احتکار ؛ قاچاق و رانت خواری در سطوح بالای حاکمبت ؛ وجود رشوه ستانی آشکار در سازمانها و نهادهای دولتی و انواع دیگر فساد بشکلی گسترده در کشور جریان دارد . در نتیجه این وضعیت ؛ در  کشوری با در آمدهای هنگفتِ ارزی حاصل از فروش نفت ؛  فقر ؛ محرومیت و بیکاری گسترده در جامعه  ؛ سلامت مادی و اخلاقی جامعه را به حداقل رسانده است .

چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه باید کرد ؟
برای مقابله با زوال اخلاقی دامنگیر عرصه سیاسی و جامعه ایران ؛ باید امر حقوق بشر و حق شهروندی برای احاد مردم ایران جدی گرفته شود . باید عدالت اجتماعی ؛ رفاه و آسایش برای مردم ایران فراهم شود و .... . اما متأسفانه این امور ؛ تا زمانیکه این رژیم جنایتکار بر مردم ایران حکومت می کند امکانپذیر نمی باشند . بنابراین تنها راه مقابله با این بلای ویرانگر ــ که هستی مادی و معنوی مردم ایران را در معرض نیستی و نابودی قرار داده است ــ قبل از هر چیز ؛ سرنگونی تمام عیار این رژیم فاسد و تبهکار است . با سرنگونی این رژیم روحیه تخریب گری ؛ بی اعتمادی جمعی و منفعت پرستی های فردی در تقابل با منافع عمومی و عدالت اجتماعی و آرامش همگانی رنگ می بازد .

محمود خادمی ــ 05.08.2012
arezo1953@yahoo.de     

هیچ نظری موجود نیست: