۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه

گفت‌وگو با ايرج مصداقی درباره قاضی مقيسه: شريرترين چهره زندان‌های جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ 

ايرج مصداقی فعال حقوق بشر و زندانی سابق در گفت وگويی با کمپين به شرح ويژگی های و سوابق قاضی محمد مقيسه پرداخته است.
ايرج مصداقی فعال حقوق بشر که به مدت ده سال از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ در زندان های اوين، قزلحصار وگوهردشت به سر برده است، درگفت وگويی با کمپين بين المللی حقوق بشردرايران به شرح سوابق قاضی مقيسه پرداخته است. قاضی مقيسه يکی از قضاتی است که پس از انتخابات احکام اعدام وزندان های طويل المدت را برای زندانيان سياسی صادر کرده است. از اين قاضی هيچ عکسی وجود ندارد و درمورد سوابق وی به صورت رسمی اطلاعات اندکی در دست وجود دارد. مصداقی به کمپين گفت که دليل چنين پنهان کاری به دليل سوابق تاريک وغيرقابل دفاع محمدمقيسه (يا آنچنان که زندانيان دهه شصت وهفتاد به ياد می آورد بازجو ويا داديار ناصريان) است. ايرج مصداقی طی سالهای گذشته تحقيقات گسترده ای درخصوص عاملان و بانيان اعمال خشونت درزندان های ايران به عمل آورده است. گفت وگوی زير درحالی انجام می شود که قوه قضاييه همچنان از قاضی مقيسه به عنوان «ماشين صدورحکم» استفاده می کند. پيش از اين برخی از وکلا در گفت وگو با کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران از احکام به شدت سياسی اين قاضی گفته بودند. کمپين نيز درچندين بيانيه با اشاره به احکامی همچون اعدام محمدامين وليان که دردادگاه تجديدنظر به ۳ سال زندان تقليل يافت و حکم ۹ سال و نيم زندان بهاره هدايت و نيز حکم ۷ سال زندان ميلاد اسدی، هردو از فعالان برجسته دانشجويی خواستار تعليق اين قاضی و بررسی مجدد پرونده های مورد بررسی توسط وی شده بود. موضوعی که همچنان قوه قضاييه به آن بی توجهی نشان می دهد. کمپين اميدوار است گفت وگو با فعال حقوق بشر ايرج مصداقی بتواند گامی درجهت روشن شدن بخشی از زوايای تاريک حضور اين قاضی در قوه قضاييه باشد. اين مصاحبه را می خوانيد:

کمپين: آقای مصداقی به عنوان يکی از زندانيان سابق که طی سالهای گذشته توجه خاصی به شناسايی عاملين خشونت در زندان ها داشته ايد چه شناختی از قاضی مقيسه يا هراسم ديگری که وی دردهه شصت برای خود استفاده می کرده است داريد؟
مصداقی: محمدمقيسه يا ناصريان دردادسرای انقلاب اسلامی از سال ۶۰ شروع به کار کرد. در آنجا داديار شعبه بود و در شکنجه زندانيان سياسی مشارکت فعال داشت. شعبه ۳ اوين بود. بعد از آن بود که در سال ۶۴ ناصريان (يا قاضی مقيسه کنونی) در زندان قزل حصار دادیار ناظر زندان شد. بعد از بسته شدن زندان قزل‌حصار وی داديار ناظر زندان در زندان رجايی شهر (ياگوهردشت)‌شد. او در دوران کشتارسال ۱۳۶۷ نقش فعالی در کشتن زندانيان در زندان گوهردشت داشت. آن موقع جدای از اينکه داديار زندان بود سرپرست زندان گوهر دشت نيز بود. در واقع ناصريان (مقيسه)‌بدون اينکه سواد حقوقی يا تحصيلی در اين مورد داشته باشد فقط به خاطر اينکه درحدبسيار محدودی دروس حوزوی را پشت سر گذاشته بود به پست دادياری در زندان رسيد که البته در دهه ۶۰ (تخصص وسواد) نمی خواست. همين که شما آمادگی انجام شکنجه را داشتيد می توانستيد به اين پست نايل شويد. او بعد از قتل عام ۶۷ به اوين منتقل شد و داديار زندان اوين بود. تعدادی داديار نيز زير دست او کار می کردند. بعد به ساختمانی دادستانی مرکز در خيابان معلم منتقل شد. بعد ها بود که در دهه هشتاد رياست شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب را به عهده گرفت. درهمان جا احکام زيادی عليه زندانيان سياسی صادر کرده است.
کمپين: ماجرای استفاده از نام ناصريان ومقيسه چيست؟
مصداقی: مقيسه در دهه شصت و دهه هفتاد با نام ناصريان به فعاليت می پرداخت. بعدا در دهه هشتاد بود که با نام شيخ محمدمقيسه ويا همان محمدمقيسه در دادگاه شعبه ۲۸ فعاليت کرد. در ابتدا مثل بسياری از بازجويی هايی که مادر اوين و يا گوهردشت می شناختيم از اسامی مستعار استفاده می کرد. منتها همان موقع برادرش مشهد دادستان بود و درآنجا با نام خودش يعنی مقيسه کار می کرد و بعدها هم در بنياد مستغضعفان مشغول به کار شد. اما ناصريان که ما ميشناختيم بعدها به نام خودش يعنی محمدمقيسه مشغول به کار شد.
کمپين: در مورد خصوصيات شخصی قاضی مقيسه چه می دانيد؟
مصداقی: ناصريان (مقيسه) وقتی بازجوی شعبه سوم بود بازجويی بسيار بسيار بی رحمی بود. بعدها وقتی به دادياری ناظر زندان رسيد همين ويژگی خود را داشت و در جريان کشتار ۶۷ نقش بسيار مهمی داشت. يعنی سازمان دهی کشتار را در زندان گوهردشت به عهده داشت. هم از موضع ناظر زندان و هم از موضع رييس زندان. يعنی زندانيان را دسته بندی می کرد و بعد آنها را به دادگاه می فرستاد. در بسياری از مواقع خودش در دادگاه شرکت می کرد و تلاش می کرد حکم اعدام زندانيان را بگيرد. حتی اگر دادگاه می خواست در برخی موارد تخفيفی بدهد او تلاش می کرد مانع اين امر شود. تمام کسانی که به نوعی متهمان او بودند يعنی در سال های ۶۰ ، ۶۱ و ۶۲ در جريان کشتار ۶۷ خودش تلاش می کرد آنها را به دادگاه بفرستد و تا حکم اعدام آنها را نمی گرفت ول کن نبود.
کمپين: تجربه شخصی شما از قاضی مقيسه در طی مدت ده سالی که زندان بوديد چيست؟
مصداقی: من نمونه هايی را شاهد بودم همان موقع که او شخصا پيگير پرونده شان بود که به آنها حکم اعدام بدهد و اين کار را هم کرد. منتها مساله شخصی و شناختش از افراد باعث می شد که کوشش کند حکم اعدام آنها را بگيرد. در کشتار ۶۷ من خودم بارها شاهد اين بوده ام که او فرياد می زد و از پاسداران می خواست که بيايند و در اعدام شرکت کنند. با عصبانيت می آمد و می گفت من خودم متهم آماده کنم و خودم پرونده ها را دادگاه ببرم و خودم آدم از توی بندها سواکنم پس فلانی و فلانی کجاييد و چرا نيستيد؟ تا آنجايی که ممکن بود از اين کوشش فروگذاری نمی کرد. حتی يادم است که با خوشحالی يک روز آمد و به يکی از پاسدارها گفت که من هيات را راضی کردم که ناهار اينجا بمانند. ظاهرا هيات کشتار (هيات سه نفره بررسی پرونده ها وصدور احکام زندانيان) خواسته بود برود. چون فکر می کرد اگر هيات آنجا بماند آن روز باز هم بيشتر اعدام خواهيم داشت و اين باعث خوشحالی او بود. يا دستور داد که در هرسری اعدامی که می کردند نان خامه ای پخش کنند. او در جريان کشتار ۶۷ از خوشحالی به وجد می آمد و در سالن زندان مانند بالرين ها می رقصيد.
کمپين: چه شباهت هايی بين احکامی که امروز توسط قاضی مقيسه صادر می شود و احکام و رفتارهای او به عنوان داديار وبازجوی در دهه شصت وهفتاد وجود دارد؟
مصداقی: درواقع ناصرين (مقيسه) يکی از شريرترين چهره های جمهوری اسلامی در زندان ها بود که هنوز هم به جنايات خودش ادامه می دهد. تصور من براين است که تفاوتی بين احکام ناصريان دهه ۶۰ و هفتاد و مقيسه دهه ۸۰  ديده نمی شود. در بعضی مواقع ما شاهد اين بوديم که منافع باعث می شد که او در مورد احکام عمل کند يا نه. ناصريان سال ۶۴ تا ۶۶ کسی است که داديار ناظر زندان است و مجبور است احکام آزادی افراد را صادر کند و يا اينکه با آزادی افراد موافقت کند. اين همان فردی است که وقتی در سال ۶۷ فرمان کشتار زندانيان توسط (آيت الله) خمينی صادر می شود سردمدار اجرای اين حکم جنايتکارانه می شود. اگر به احکام سه چهارساله پيش ناصريان نگاه کنيد می بينيد زير دست وی افراد ۲، ۳ و يا پنج سال حکم می گرفتند. بعد از کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد ماه منافع نظام براين قرار می گيرد که عده‌‌ای را اعدام کند آنجا سردمدار صدور اعدام چه کسی است ؟ ناصريان (مقيسه)‌است. يعنی همان ناصريانی که طی چند سال گذشته احکام ۳ سال و پنج سال زندان می داد، امروز همان قاضی احکام اعدام را به سادگی صادر می کند. ديديد که برای چه اتهامات ساده ای او حکم اعدام صادر می کند.
کمپين: به نظر می رسد که قاضی مقيسه بستگی به شرايط احکام خود را صادر می کند تا ادله و شواهد و بنيان های قضايی. چرا؟
مصداقی: به نظرم يک بخشی از آن برمی گردد به خط ومنافع کلی خود نظام. چون اينجا مسايل حقوقی مطرح نيست بلکه منافع و مصلحت نظام مطرح است. کما اينکه در اين چند روزه هم رييس قوه قضاييه گفته و هم دادستان مطرح ميکند که ما بر اساس مصلحت نظام عمل می کنيم. يعنی اگر آقايان موسوی و کروبی را دستگير نمی کنيم به خاطر مصلحت نظام است و دراين نظام عدالت اساسا جايی ندارد. بلکه بر اساس مصلحت است. حالا وقتی مصلحتشان اين است که اعدام کنند ناصريان (مقيسه) جلودار است قبلا هم اگر مصلحت اقتضا می کردکه احکام سبک تری بدهند باز هم همين آدمها مثل مقيسه بودند که اين احکام را صادر می کردند.
کمپين: به نظر شما اهميت شناخت قضاتی همچون صلواتی و مقيسه در شرايطی که بسياری از احکام پس از انتخابات توسط آنها صادر شده وآن هم درشرايطی که دادرسی های صورت گرفته و تناسب جرم ومجازات ونحوه رفتار بازندانيان به هيچ وجه با استانداردهای جهانی و حتی قوانين ايران همخوانی ندارد، چيست؟

مصداقی: شناخت قاضی مقيسه شناخت قاضی صلواتی و گذشته شان و اينکه چه اعمالی را مرتکب شده اند کمک می کند به ما که اول سيستم و نظام را بشناسيم و ببينيم کسانی که جناياتی را که سابقا مرتکب شدند به خاطر کارهايشان ارتقای مقام پيدا کردند و به شکل ديگری امروز دستگاه قضايی را اداره می کنند. متمرکز شدن روی اين چهره ها عملا دست نظام را هم می بندد. افشای اين چهره ها باعث می شود که نظام دست به عصاترپيش برود. کما اينکه می بينيم عکس ناصريان (مقيسه) جايی نيست. کما اينکه عکس نيری هم جايی نبود. من سابقاً عکس نيری را در يک جلسه عمومی پيدا کردم. يا عکس بسياری از چهره های اينها در زندان ها آگاهانه تلاش می کنند افشا نشود. چون خودشان می دانند، نقطه ضعفشان را می شناسند. بنابراين اگر ما روی اين موضوع متمرکز شويم به نفع مردم است که هرچه بيشتر راجع به این چهره‌ها روشنگری کنيم.
منبع: کمپين بين‌المللی حقوق بشر

۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه


یوسف رشــــیدی 



محکوم  به اعــــدام
یوسف رشیدی دانشجوی پلی تکنیک است که درروز دیدار احمدی نژاد از پلی تکنیک یک صفحه کاغذ را بالا برد که رویش نوشته بود 
"رئیس جمهور فاشیست پلی تکنیک جای تو نیست"

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

خاوران



در فراخوانی که در بهمن ماه ١٣٨٧، بعد از تخریب خاوران در بیداران مطرح کردیم، دو هدف مدنظرمان بود:
-  جمع آوری اسامی و مشخصات جانباختگانی که در این گورستان آرمیده اند
-  تهیه نقشه مجازی خاوران
در این فاصله توانستیم، بخشی از هدف نخستین را که جمع آوری اسامی، مشخصات و عکس از آرمیدگان خاوران بود، تهیه کنیم. این جدول هنوز کار زیادی پیش رو دارد تا تکمیل و تصحیح شود. حاصل کاری را که تا حال صورت گرفته، ارائه می دهیم تا تکمیل آن را با کمک دیگران پیش بریم.
می دانیم که تمامی اعدام شدگان چپ در تهران در سالهای ٦٠ تا ٦٧ در خاوران دفن نشده اند، بلکه تعدادی هم در بهشت زهرا، در قطعه های مخصوص دفن هستند. منابع ما در این تفکیک خانواده ها بودند. پیشاپیش اعتراف می کنیم که لیست پیش رو در مورد آرمیدگان خاوران به ویژه فاصله زمانی ٦٠ تا ٦٧ بسیار ناقص است و تکمیل آن را از خانواده ها طلب می کنیم.
بخش بزرگی از لیست ما مربوط به اعدام شدگان چپ در تابستان ٦٧ می باشد، یعنی کسانی که در شهریور آن سال در اوین یا گوهردشت اعدام شدند. می دانیم که حکومت جمهوری اسلامی در مورد این قتل عام سکوت کرده و از دادن هر گونه اطلاعاتی به خانوده های اعدام شدگان سرباز زده است. ولی بنا به اطلاعاتی که خانواده ها در همان زمان بدست آوردند، تقریبا جای شکی نیست که اعدام شدگان چپ را در گورهای جمعی در خاوران دفن کرده اند. بعضی خانواده ها این احتمال را هم متنفی نمی دانند که اعدام شدگان در زندان گوهردشت در گورستان متروکه بی بی سکینه در نزدیکی کرج مخفیانه و بی نام و نشان دفن شده باشند. ولی خانواده ها ضمن اینکه روشن شدن این ابهامات را خواستارند، خاوران را به عنوان مکانی سمبلیک پذیرفته اند.
این ابهام در مورد بعضی از اعدام شدگان پیش از سال ٦٧ هم وجود دارد. به برخی از خانواده ها محل دفن گفته نشده است. مثلا می دانیم که در مورد محل دفن منیژه هدائی و مسعود جیگاره ای هیچ اطلاعی به خانواده نداده اند.
ولی این هم روشن است که نام آن دو که در سال ١٣٦١ در اوین اعدام شدند، در لیست بهشت زهرا هم ثبت نشده است. به احتمال قریب به یقین آن دو و موارد مشابه باید در گورهای بی نام و نشانی در خاوران دفن شده باشند. چنین ابهامی در مورد اعدام شدگان چپ در سحرگاه ٣١ خرداد ١٣٦٠ هم وجود دارد. چهره های شناخته شده ای چون سعید سلطانپور و محسن فاضل هم در بین آنها بودند. ابتدا آنها را در بهشت زهرا دفن کرده بودند. در آن زمان خاوران تنها به مردگان بهائی اختصاص داشت. طبق اطلاعات بعضی از خانواده ها آنها را چند هفته بعد نبش قبر کرده و در خاوران دفن کرده اند. اما بنا به نظر بعضی دیگر این موضوع هنوز مبهم باقی مانده است. به احتمال زیاد اولین گروهی از اعدام شدگان چپ که بلافاصله در خاوران دفن شدند، مربوط به گروه ١٥ نفره ای از فعالان سازمان پیکار بود که در تاریخ ٣١ تیر اعدام شدند.
طبق اظهار تنی چند از خانواده ها، تعدادی از مجاهدین هم در خاوران دفن هستند. ولی نام و مشخصاتی از آنها در دست نداریم. این هم جزو ابهاماتی است که امیدواریم خانواده ها در روشن شدن آن ما را یاری کنند.
در این لیست نام اعدام شدگان بهائی در تهران که در بخش مربوط به بهائی های خاوران دفن هستند، خالی است. در فرصتهای دیگر این کار را خواهیم کرد.
در تنظیم لیست این گورهای جمعی جدا از اطلاعات خانواده ها و دوستان از لیستهای موجود نیز که بخشا توسط سازمانهای سیاسی تهیه شده، سود جسته ایم.
دومین هدف اعلام شده ما تهیه نقشه مجازی خاوران بود. برای این کار نیاز به اطلاعاتی داریم که مکان دفن- شامل قطعه و ردیف- را روشن کند. بعضی از خانواده های آرمیدگان خاوران در سالهای پیش از ٦٧ چنین اطلاعاتی را به تقریب می دانند. ولی همانطور که در جدول مشاهده می کنید، ما تنها تعداد اندکی از این نشانها را داریم. با چنین کمبودی عملی کردن این طرح در حال حاضر برایمان مقدور نیست. مشکل دیگری که در تهیه نقشه ای تصویری از خاوران با آن مواجه هستیم، تدارکات و امکانات تکنیکی است.
با امید به اینکه با یاری و کوشش شما بتوانیم این پروژه را تداوم بخشیم.


منبع: سايت بیداران

چهار شنبه 22 اردیبهشت 1389

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

حق با شادی صدر است یا داریوش برادری

ایرج مصداقی
ایرج
 مصداقی
امروز فیلمی را در اینترنت دیدم که مرا مجبور به نوشتن این مطلب کرد. این فاجعه‌ای است که هر روز در میهن‌ ما اتفاق می‌افتد و کمتر در مورد آن گفته و نوشته می‌شود. تردیدی ندارم که نظام ولایت فقیه در تشدید این گونه معضلات سهم به سزایی داشته است. بی‌گمان حمله و هجوم گله‌های پاسداران به زنان میهن‌مان زمینه‌ی‌ لازم برای بروز چنین اعمالی را فراهم می‌آورد. فرهنگی که نظام جمهوری‌ اسلامی تولید و تبلیغ می‌کند افراد را به انجام چنین اعمال زشت و قبیحی تشویق و تشجیع می‌کند. همه‌ی ما به یاد داریم که در دوران انقلاب و روزهای خوش «بهار آزادی» محال بود چنین صحنه‌‌هایی در چنین ابعادی در کشور ما به وقوع بپیوندند.

شاید شما هم پس از دیدن این فیلم تمایل داشته باشید یک بار دیگر مطلب شادی صدر و دردی را که در آن نهفته است بخوانید و در مورد آن فکر کنید.



***

مدتی پیش شادی صدر مطلبی نوشت با عنوان «یک سوزن به آقایان!» (۱) و بعنوان یک زن دست روی یکی از معضلات بزرگ جامعه ایران و فشار مضاعفی که زنان در آن متحمل می‌شوند گذاشت.


«همه ما زنان ایرانی، از همان سالهای اول زندگی مان، حداقل در راه مدرسه، اگر نه در خانه، آزار جنسی را که با متلکهای ظاهرا ساده شروع می شد و تا تعقیب و گریز، دستمالی و تهدید به تجاوز در کوچه های خلوت یا مکانهای خیلی شلوغ را تجربه کرده ایم. ترس از مردان، از نگاهشان و از اینکه دنبالت راه بیفتند، همواره فضای کوچه و خیابان را برای ما ناامن کرده است. و عاملان این آزار جنسی مدام، چه کسانی بودند؟ شما! بله، خود شما! به من نگویید که می توان در ایران پسری تازه به سن بلوغ رسیده بود و بزرگ و بالغ شد، بی آنکه حداقل یک بار به زنان متلک گفت؛ بی اغراق، این بخشی از روند بزرگ شدن برای مردان در ایران است. تجربه ای که بدون آن، مرد ایرانی، مرد نمی شود! و در عوض، در آن سوی دیگر، تذکرها و فشار مداوم خانوادگی، اجتماعی و سیاسی برای پوشاندن خود، و بیشتر پوشاندن خود، بدن خود، خنده های خود، شادابی و زیبایی کودکی و نوجوانی و جوانی خود و ذهن و تمایلات و خواسته های خود، بخشی از روند بزرگ شدن برای زنان در ایران است. روندی که اتفاقا شما آقایان، بله همین شما، حتی در آن هم سهیم هستید؛ حتی اگر نوجوانی بیش نباشید.»


ظاهراً واقعیت مزبور که اظهر من الشمس بود به تریش قبای عده‌ای از آقایان و با کمال تعجب بخشی از زنان برخورد و با منطق‌های عجیب و غریب سعی کردند مقصود شادی صدر را وارونه جلوه دهند و یا با لطائف‌الحیل منکر آن شوند. البته بعید می‌دانم کسانی که با عجله‌ در مقام جوابگویی به نوشته‌ی شادی صدر برآمدند حتی چند دقیقه وقت گذاشته و منصفانه در مورد هسته‌ی اصلی بحث شادی صدر فکر کرده باشند. من هم مثل خیلی‌های دیگر مقاله‌ شادی صدر را خواندم، می‌دانم فضای آن تیره و تار و تا حدی می‌توان گفت مطلق است، درست مثل فضایی که زنان میهن‌مان در آن زندگی‌ می‌کنند؛ راستش اگر غیر از این بود کمی برایم تعجب‌برانگیز بود. درست است که چه بسا همه‌ی مردهای میهن‌مان آنگونه که شادی صدر ترسیم می‌کند نباشند و یا ادعا کنند که نیستند. البته من اعتراف می‌کنم که لااقل در یک برهه از زندگی‌ام بوده‌ام. سؤال اصلی این‌جاست کسی که حاضر نیست تنها نیش یک مقاله را تحمل کند اگر جای زنان میهن‌مان بود و برای یک حضور ساده در اجتماع مجبور بود روزانه سیل بزرگی از توهین‌ها، تحقیر‌ها و دست‌درازی‌ها را تحمل کند چه می‌کرد و چه می‌گفت و نوشته‌اش تا کجا تیره و تار بود!
به نظرم تیتر مقاله به اندازه‌ی کافی هشیارانه‌ بود و طبیعی هم بود که «سوزن» مزبور آه از نهاد عده‌ای برآورد.

در این میان فردی ظاهراً «روانشناس» به نام داریوش برادری که در بسیاری موارد نقش برادر حاتم طایی را هم بازی می‌کند بیش از همه از «سوزن» شادی صدر به درد آمد و در مقاله‌ای تحت عنوان «تفاوت "توبه طلبی" امام جمعه تهران و شادی صدر چیست؟» بعد از چند کله معلق روانشناسانه، نوشته‌ی شادی صدر را «آیین توبه گیری و اعتراف‌گیری» (۲) خواند، بدون آن که درکی از «توبه‌گیری» و «اعتراف‌گیری» داشته باشد و درد نهفته در نوشته‌ی مزبور را «منطق نهفته در این بی‌خردی و خشم شادی صدر» خواند. خشم و کینه «روانشناس» مربوطه که مدت‌ها خود را «روان درمانگر ارشد» می‌نامید از نوشته‌ی شادی صدر به همینقدر خلاصه نشد و در ادامه نوشت:‌

«همانطور که این کژنمایی مباحث توسط امام جمعه تهران و سپس شادی صدر، در واقع به بهترین وجهی به بیان هراسها و خشمهای عمیق جنسی، اخلاقی هر دو نگاه می‌پردازد، یکی در قالب نگاه پدرسالارانه سنتی و دیگری در قالب خشم زن سنتی با کلمات مدرن. اما اساس هر دو نگاه در واقع یکی است و به ناچار به شیوه مشابهی نیز جلو می‌روند و برخورد می‌کنند. »

صحنه‌های این فیلم مستند یکی از صحنه‌هایی است که هر روزه در گوشه و کنار شهر تهران اتفاق می‌افتد. با دیدن آن کلاه خود را قاضی کنید و پیش وجدان خودتان قضاوت کنید حق با شادی صدر است یا داریوش‌ برادری (۳) و یا آنانکه این‌گونه می‌اندیشند. به نظر شما آیا شادی صدر که بارها و بارها با صحنه‌هایی این‌چنینی روبرو شده و یا خود به اشکال گوناگون قربانی آن بود حق ندارد در مقابل فجایعی از این دست تنها در یک مقاله «سوزنی» به «آقایان» بزند؟


ایرج مصداقی

۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۹



پانویس:‌


۲- http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-58711

۳- برای جلوگیری از اطاله کلام تنها به ذکر یک مطلب که به نظر من از همه خشمگینانه‌تر و البته بی‌منطق‌تر بود پرداختم.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

افزایش خشونت و قتل عام زندانیان سیاسی با اعدام ۵ زندانی عقیدتی در ایران


دادسرای عمومی و انقلاب تهران با صدور اطلاعیه ای در روز جاری مورخ ۱۹ اردیبهشت ماه از اعدام ۵ زندانی سیاسی به نامهای فرزاد كمانگر فرزند باقي، علي حيدريان فرزند احد، فرهاد وكيلي فرزند محمد سعيد، شيرين علم‌هولي فرزند خدر و مهدي اسلاميان فرزند محمد خبر داد. در این اطلاعیه بر روند قانونی صدور و اجرای احکام این زندانیان سیاسی تاکید شده است. در این رابطه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران فارغ از نفس غیرانسانی حکم اعدام ضمن رد اجرای قانون در روند صدور حکم و اجرای آن، عملکرد دستگاه قضایی در این پرونده را مغایر با استقلال قوا و روح قانون ‪و نتیجه نفوذ دستگاه امنیتی ارزیابی‬ می کند.

در حالی حکم مرگ در مورد ۵ زندانی سیاسی به اجرا درآمده است که سه تن از متهمان یک پرونده جنجالی به نامهای فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی در دادگاهی غیرعلنی و با حداکثر ۶ دقیقه وقت برای هر سه متهم و بدون وجود اسناد به اعدام محکوم شده بودند، کما اینکه زندانیان و وکلای آنان مستندات کافی در خصوص اعمال شکنجه از سوی نیروهای امنیتی را در اختیار داشتند. با تمامی این اوصاف و موارد، به دلیل عدم درخواست عفو از سوی متهمان با اعتقاد به بیگناهی و به همت وکیل آقای کمانگر، از ۱۸ ماه قبل، پرونده در مرحله ماده ۱۸ (بررسی مجدد) قرار گرفت و در این شرایط قاعده حقوقی از متوقف ماندن این احکام تا زمان بررسی مجدد حمایت می کرد.
پیش تر این مجموعه با انتشار گزارشاتی از تلاش دادستان وقت تهران (سعید مرتضوی) و در کل جریانی که در دستگاه قضایی خط نیروهای امنیتی را به پیش می برد برای اجرایی کردن حکم اعدام این زندانیان سیاسی خبر داده بود، این پرونده جنجالی از حدود ۱ سال قبل تاکنون مفقود بوده و عملا پیگیری های مستمر خانواده و وکیل فرزاد کمانگر نتیجه ای حتی در حد پیدا شدن پرونده در بر نداشته است.
در این پرونده به خصوص فرزاد کمانگر، بعنوان یک معلم و مدافع حقوق بشر چهره ای شناخته شده محسوب می شد که در گزارش عملکرد حکومت ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و بسیاری از سازمانهای صنفی، کارگری و حقوق بشری و سازمانهای سیاسی در اقصی نقاط دنیا مورد حمایت قرار گرفته بود.
متهم دیگری که طی این اطلاعیه، اجرای حکم وی تایید شده است، خانم شیرین علم هولی نام دارد که متهم به اقدام مسلحانه در شهر تهران شده است، اتهامی که نه در دادگاه علنی و نه بر پایه مستندات شفاف ثابت شده است، خانم علم هولی طی روزهای اخیر با نوشتن نامه هایی از فشارهای فزاینده بر خود جهت اعترافات تلویزیونی غیرواقعی از سوی تیم بازجویی خبر داده بود.
مهدی اسلامیان، اهل شیراز نیز دیگر زندانی سیاسی اعدام شده است که تنها به دلیل کمک مالی به برادر خود (به مبلغ ۲۰۰ هزار تومان) که از متهمان پرونده انفجار حسینیه شیراز بود، به مرگ محکوم شده بود، حکمی که صبح روز جاری به اجر درآمد، آقای اسلامیان نیز علاوه بر تحمل شکنجه از حق داشتن وکیل مدافع منتخب و یک دادگاه عادلانه محروم بوده است.
احکام اعدام فوق پس از قطع تلفنهای زندان اوین از ساعت ۴ بعدازظهر روز گذشته مورخ شنبه ۱۸ اردیبهشت ماه، با انتقال مهدی اسلامیان از زندان رجایی شهر، شیرین علم هولی از بند ۲۰۹ و فرزاد کمانگر، علی حیدریان و فرهاد وکیلی از اندرزگاه ۷ زندان اوین به بند ۲۴۰ در ساعت ۵ صبح روز جاری به اجرا درآمد، در حالی که به هیچ یک از خانواده ها یا وکلا بر خلاف قانون اطلاعی در این خصوص داده نشده بود.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران معتقد است با توجه به اینکه از پنج زندانی عقیدتی اعدام شده چهار تن از آنان کرد بوده اند، این موضوع به خوبی جهت گیری سیاسی پرونده را مشخص می کند. این مجموعه معتقد است تنها هدف نیروهای امنیتی از اجرای این احکام تنش زایی و ایجاد خشونت در جامعه است، در شرایطی که مناطق کردنشین یکی از آرام ترین شرایط را در طی سالهای اخیر را نظاره می کند و حتی در اعتراضات پس از انتخابات در ایران نیز نقشی ایفا نمی کند، اجرای چهار حکم اعدام به خصوص زندانیان شناخته شده ای که افکار عمومی بیشترین حساسیت را نسبت به آنان را دارد تنها به افزایش خشونت در این منطقه و در کل تمامیت کشور منتهی خواهد شد.
این مجموعه ضمن محکوم کردن قاطعانه اقدام غیرانسانی و غیرقانونی نیروهای امنیتی و عدم استقلال قوه قضاییه در این موضوع، جامعه بین الملل را به پایان دادن به مماشات با دولت ایران در خصوص مسله حقوق بشر فرا میخواند و هشدار می دهد که الگوی عمل دستگاه امنیتی ایران در طی ماههای اخیر مبتنی بر خشونت و کشتار بوده و این موضوع شمارشی معکوس بر افزایش خشونت در جامعه ایرانی خصوصا در مناطق کردنشین و همینطور در معرض خطر قرار گرفتن سایر زندانیان سیاسی و خاصه زندانیان محکوم به اعدام که در حال حاضر اسامی شناسایی شده انان عبارت است از : رشید آخکندی، محمد امین آگوشی، رستم ارکیا، احمد پولادخانی، زینب جلالیان، سامی حسینی، حسین خضری‪،‬ نور رستمی، عبدالجلیل ریگی، عبدالحمید ریگی، محمد ریگی، علی ساعدی، عزیز ساعدی، احمد ساعدی، مصطفی سلیمی، علی سواری، علی صارمی، حسن طالعی، محمد امین عبدالهی، ماجد فرادی پور، حسین فروهیده(خطیبی)، عابد گهرام زهی، حبیب الله    لطیفی، یوسف لفته پور، قادر محمد زاده، جمال محمدی، ایرج محمدی، شیرکو معارفی، دعیر مهاوی، ماهر مهاوی، عبدالرحمان ناروئی، ولید نیسی، محمد امین ولیان، جعفر کاظمی، محمد علی حاج آقایی. است.


مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران
۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

شعرى از پابلو نرودا

ترجمه از احمد شاملو
 
به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
اگر سفر نكنی،
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نكنی.
 به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
زماني كه خودباوري را در خودت بكشی،
وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.
به آرامي آغاز به مردن مي‌كنی
اگر برده‏ی عادات خود شوی،
اگر هميشه از يك راه تكراری برویاگر روزمرّگی را تغيير ندهی
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی،
يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.
تو به آرامی آغاز به مردن مي‏كنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سركش،
و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند،
دوری كنی . .. .، 
تو به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
اگر هنگامی كه با شغلت،‌ يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
اگر ورای روياها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
كه حداقل يك بار در تمام زندگي‏ات
ورای مصلحت‌انديشی بروی . . .
-
امروز زندگی را آغاز كن!امروز مخاطره كن!
امروز كاری كن!نگذار كه به آرامی بميری!شادی را فراموش نكن