۱۳۹۲ مهر ۲۹, دوشنبه

"دخترانِ تاک"
شعری از: مهناز قزلو







تاك ها را در دخمه ها پنهان كرده اند
دختران تاك را در پستو
و چشمان متحجر غريزه
به كينه در پي آن است
كه غوره هاي كال را سترون نخوانند
در شولاي تغزل انگيزش گل  
بر نمو زايشي تاك
مويه مي سرايند
بازوان مهتابي راز را فروتكيده
به رنجي تلخ
و عطر نارنج را 
با تاول بويناك گورها 
خوشه مي چينند
تا بر چك چك نقره اي باران نگاهي
نيفروزد شعله اي
كابوس شب را
به تاوان
چون ساقه ي بافه اي بي حاصل
بر زلالي پلك هاي تر عشق  مي پوشانند
تا مستانه ترين شور و بوسه و لبخند
در بسترهاي انزوا و اجبار بپژمرد
دختران را در تاك ها پنهان كرده اند
تاك ها را در دخمه ها
بي گماني كه
در لاي لاي سرد و عاصي و غمگين 
نهال شانه هاي گلرنگ را
بر گيسوان شان غرس مي كنند
هشدار كه برخيزند

هیچ نظری موجود نیست: