۱۳۹۰ اسفند ۲۲, دوشنبه

روند حرکت دادخواهي خانواده‌هاي زندانيان سياسي


حرکت دادخواهانه خانواده‌هاي زندانيان سياسي كه عمدتا توسط زنان پي‌گيري مي‌شده است،  از پیش از انقلاب آغاز شد. با برآمد سیاسی جامعه و خیزش مردمی در سال 1357، خانواده‌های زندانیان سیاسی هر روز به شکل‌های مختلف دست به اعتراض می‌زدند. در دی ماه 1357، خانواده‌ها در دادگستری متحصن شدند، این تحصن 15 روز به طول انجامید. خواسته خانواده‌ها آزادی زندانیان سیاسی بود. آنها اعلام کرده بودند تا زمانی که فرزندان‌شان از زندان آزاد نشوند، به خانه‌های خود باز نمی‌گردند. این تحصن در ابتدا با تعداد 20 نفر از مادران زندانیان سیاسی آغاز شد و در ادامه حرکت خود با حمایت گسترده دیگر خانواده‌ها و فعالان سیاسی روبرو شد. در این مدت شاه رفت و بختیار نخست وزیر شد. بختیار قول آزادی زندانیان سیاسی را داد و پس از دو روز زندانیان آزاد و به دادگستری منتقل شدند و یک شب را با خانواده‌های‌شان در دادگستری سپری کردند و روز بعد تمامی زندانیان سیاسی آزاد شده به همراه خانواده­های خود روی دست‌های مردم به خانه باز گشتند.
شاه رفت و خمینی آمد. در دوران كوتاه ِ قبل از قدرت‌گيري كامل جمهوري اسلامي تمام گروه‌های سیاسی امكان فعالیت یافتند و به شکل علنی در خیابان‌ها و جلوی دانشگاه‌ها بساط پهن کردند. این دوران طلایی خیلی به درازا نکشید و همه نیروهای سیاسی شناسایی شدند و سردمداران نظام تصمیم گرفتند برای استقرار حکومت اسلامی‌شان، دست به یک پاک سازی اساسی بزنند و نامحرمان را از گرد خود پاک کنند. ابتدا حجاب را اجباری کردند، بعد انقلاب فرهنگی را به راه انداختند و دانشجویان معترض را اخراج یا دستگیر کردند. بسیاری از مردم که مورد تعرض قرار گرفته بودند با خود می‌گفتند: «چه قرار بود بشود و چه شد! کجای کار را اشتباه کردیم؟ همین دیروز بود که در خیابان برای برکناری شاه سنگر به سنگر با هم مبارزه می‌کردیم، حال چرا باید به زندان بیافتیم.» خانواده‌ها دوران خوشی‌شان به سر رسیده بود و سر در گم و متحیر دوباره خود را جلوی زندان‌ها یافتند. بایستی دل قوی داشت و کاری کرد و دوباره اعتراض خانواده‌ها آغاز شد، ولی گوش شنوایی نبود. حاکمان تصمیم‌شان را گرفته بودند، باید همه را از تیغ بگذرانند و هر صدای مخالفی را در نطفه خفه کنند. ابتدا بایستی شهرهای مرزی را خاموش کنند. خمینی با دستوری صریح خلخالی را به سمت قاضی شرع برگزید و به او اختیار تام داد که کردستان را آرام کند. سپس بایستی زنان را خفه کنند و با ایجاد رعب و وحشت و اسیدپاشی آنها را خانه نشین کنند، بعد بایستی دانشجویان را ساکت کنند که با اخراج و دستگیری‌های گسترده این امر نیز متحقق شد و پس از آن نوبت پاکسازی محل‌های کار رسید.
مادران و خانواده‌ها هراسان به این طرف و آن طرف می‌رفتند که چه باید بکنند. به هر دری می‌زدند تا شاید بتوانند فرزندان‌شان را نجات دهند، ولی بی‌نتیجه بود و هر روز تعداد زیادی اعدام می‌شدند. حاکمان تصمیم به قلع و قمع گرفته بودند و کشتارهای بی‌رحمانه زندانیان سیاسی در زندان‌ها آغاز شد.  
از سال 1360 تا سال 1367 خانواده‌ها جلوی زندان‌ها در رفت و آمد بودند و این رفت و آمدهای دایمی در شرایط سخت آنها را به هم نزدیک‌تر کرد. همدیگر را می‌دیدند، به خانه‌های هم می‌رفتند، دیدارهای جمعی می‌گذاشتند، با هم به سفر می‌رفتند و تلاش می‌کردند که این شرایط سخت را برای هم راحت‌تر کنند و حرف مشترک‌شان هم که بررسی وضعیت زندانی بود را پي‌بگيرند. این وضع را پذیرفته بودند و با انتظار آزادی عزیزشان روزگار را می‌گذراندند، تا اینکه خمینی جام زهر را سر کشید و جنگ ایران و عراق پایان یافت و دوران سازندگی و پاک‌سازی زندان‌ها آغاز شد. تابستان 67 از راه رسید و ملاقات‌ها قطع شد. چندی نگذشت که خبر کشته شدن تعداد زیادی از زندانیان سیاسی دهان به دهان به همه جا رسید.
ابتدا خانواده‌ها باور نمی‌کردند، ولی کم‌کم متوجه شدند که این جنایت در زمان قطع ملاقات‌ها به وقوع پیوسته است و بسیاری از زندانیان را کشته‌اند. صدای اعتراض خانواده‌ها بلند شد و این حرکت شکل منسجم‌تری به خود گرفت. تحصن در برابر کاخ دادگستری، گردهمائی در برابر دادستانی، برگزاری مراسم برای دادن طوماری اعتراضی با 370 امضاء به کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد، تماس با خارج از کشور،  تماس با کمیته‌های حقوق بشر و جامعه‌های دفاع از زندانیان سیاسی و غیرو در اعتراض به چرایی و چگونگی کشتار گروهی زندانیانی که حکم زندان داشتند و برخی نیز حکم آزادی، این اعتراض‌ها سرانجام به واکنش اروپائی‌ها و آمریکائی‌ها منجر شد. در 21 مهرماه، پارلمان اروپا با تصویب قطعنامه‌ای در مورد نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران، از دولت ایران می‌خواهد که هیأتی به منظور بررسی وضعیت زندان‌ها عازم ایران شود. 18 آذرماه، پارلمان آلمان قطعنامه‌ای تصویب می‌کند که در آن نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی به شدت مورد انتقاد قرار می‌گیرد. ولی عاقبت چه شد و سازمان ملل چه کرد؟ هیچ!
آذر ماه زنگ‌ها به صدا در آمد و خانواده‌ها را یکی یکی برای تحویل گرفتن ساک کشته‌شدگان به کمیته‌های مختلف شهر احضار کردند. اینجا بود که مطمئن شدند عزیزشان را کشته‌اند. خانواده‌ها مراسم می‌گرفتند و حکومت آنها را تهدید می‌کرد که مبادا صدایی در بیاید. خانواده‌ها به گورستان‌ها می‌رفتند و بین اوین و بهشت زهرا توپ فوتبال شده بودند و هیچ مسئولی پاسخی نمی‌داد، آنها چگونه کشته‌اند؟ چرا کشته شده‌اند؟ وصیت‌نامه‌شان کجاست؟ در کجا دفن شده‌اند؟ ولی باز خانواده‌ها دست از تلاش برنداشتند و خاوران را یافتند و برخی خاک را کاویدند و جنازه‌های با لباس را در آنجا یافتند. خاوران شد میعادگاه مادران.
از آن پس تا کنون مادران، خواهران و همسران شاید بیشترین کسانی هستند که یاد این عزیزان را زنده نگاه می‌دارند، پدران و برادران نیز هستند ولی نقش آنها در این حرکت جمعی کم‌رنگ‌تر است. در این راه خانواده‌ها را بارها مورد اذیت و آزار قرار دادند. احضار و تهدید کردند، به زندان انداختند، از کار برکنار کردند، ممنوع‌الخروج کردند، مورد حمله قرار گرفتند، وابستگان‌شان را مورد اذیت و آزار قرار دادند و  به اشکال مختلف از حق زندگی فردی و اجتماعی محروم‌شان کردند، ولی خانواده‌ها با تلاش بسیار این حداقل را برای خود حفظ کردند، نيروهاي امنيتي خاك خاوران را بارها زير و رو كردند ولي خانواده ها بر پشته هاي خاك، ياد عزيزان شان را همچنان حفظ كردند، درب جلوی خاوران را بستند، خانواده ها از دري دیگر وارد شدند، هر روز که خانواده‌ها پایشان به آنجا می‌رسد، سر و کله نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات پیدا می‌شود ولی خانواده‌ها می روند و حاضر نیستند این حداقل را به آنها واگذار کنند، زيرا سند جنايتي است كه بايد تا روز دادخواهی حفظ شود و پاسخ سوال‌های بی‌جواب خود را بگیرند. 
در طی این سال‌ها کشتارها همچنان ادامه دارد. از کشتار سردمدارن حکومت پادشاهی گرفته تا کشتار مبارزان کرد در کردستان، کشتار زندانیان سیاسی در سال 1360 تا كشتار دسته جمعي سال 67، کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی در تابستان سال 1367، کشتار نیروها و فعالین سیاسی در سال‌های بعد از 67، کشتار و ترور نویسندگان در پاییز 1377، کشتار دانشجویان در 1378 و کشتار خیابانی در تابستان سال 1388 و این روند کشتار و خون ریزی همچنان ادامه دارد.
هم اکنون نیز شاهدیم که پس از خیزش مردمی سال 88 و کشته شدن انسان‌هایی که برای ساده‌ترین حق خود به خیابان آمده بودند، حرکت جدیدی به شکل سازمان‌یافته تری آغاز شده است و کارزاری به نام مادران پارک لاله شکل گرفته است. ابتدا این حرکت صرفا در اعتراض به کشته شدگان سال 88 حرکت می‌کرد ولی در روند شکل‌یابی خود به صدای دادخواهی تمامی خانواده‌های کشته‌شدگان در سی و سه سال حاکمیت جمهوری اسلامی تبديل شده و سه خواسته مشخص را برای خود تعریف کرده است.  این خواسته‌ها می تواند افراد زیادی را حول خود جمع کند.
1-     آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی؛
2-     لغو قانون مجازات اعدام؛
3-     محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی کشتارهای صورت گرفته در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی.
مادران و خانواده‌های قدیمی و جدید شاید از بزرگ‌ترین دادخواهانی بوده‌اند که در این سال‌ها به این اعدام‌ها اعتراض کرده‌اند و در جهت افشای سیاست‌های سرکوبگرانه و جنایتکارانه رژیم جمهوری اسلامی گام برداشته‌اند. خانواده‌ها به همراه فعالان سیاسی تلاش کرده‌اند یاد جان باختگان را به اشکال مختلف زنده نگاه دارند، با رفتن به خاوران، با برگزاری مراسم در منازل، با برگزاری یادبودها، با گردهم آیی‌های مختلف، با همراهی با دیگر خانواده‌های کشته شدگان، با جمع شدن‌ها در خیابان و با حمایت از تمامی حرکت‌های دادخواهانه. در طی این سال‌ها تلاش‌های بسیاری در راستای دادخواهی توسط خانواده‌های جان‌باختگان و زندانیان سیاسی آزاد شده، بخصوص زنان صورت گرفته است که برخی را اشاره وار در زیرذکر می‌کنیم:
-        برگزاری مراسم یادبود توسط خانواده‌ها و رفتن دایمی به خاوران و دیگر گورهای کشته‌شدگان در تهران و شهرستان ها؛
-        دیدار دایمی خانواده‌ها با یکدیگر و تلاش در حفظ این ارتباط‌ها؛
-        برگزاری مراسم یادبود برای مادران و خانواده‌های فوت شده که همواره نقشی فعال در افشاگری داشته‌اند؛
-        ثبت خاطرات و بازگویی جنایات صورت گرفته به شکل دایمی برای جلوگیری از تکرار جنایت؛
-        نوشتن مقاله‌ها و گزارش‌ها و دادنامه‌هایی افشاگرانه از ابتدای تشکیل حکومت اسلامی تا کنون توسط خانواده‌های جان باختگان، که خود بهترین گواه تاریخ است؛  
-        راه اندازی سایت بیداران برای جلوگیری از فراموشی و ثبت حافظه تاریخی خانواده‌ها؛ www.bidaran.net
-        ایجاد خاوران مجازی برای ثبت نام و مشخصات جان باختگان دفن شده در خاوران؛
-        راه اندازی سایت کمیته دفاع http://www.komitedefa.org/text/edamha
-        ایجاد کارزاری به نام تریبونال برای برگزاری دادگاهی نمادین که با تلاش‌های بسیار در حال به ثمر رسیدن است و احتمالا در تابستان امسال این دادگاه برگزار خواهد شد؛ [i] http://www.irantribunal.com/farsi.html 
-        نوشتن کتاب‌هايی توسط خانواده‌های جان‌باختگان و زندانیان سیاسی جان به در برده از اعدام؛ «حقیقت ساده» و «علیه فراموشی» منیره برادران، «نه زیستن، نه مرگ» ایرج مصداقی، «کلاغ و گل سرخ» مهدی اصلانی و ...؛
-        نوشتن مقاله و کتاب و خاطرات توسط خانواده کشته شدگان پاییز 1377؛
-        مستندسازی و تحقیق حقوقی پیرامون کشتارهای گروهی توسط حقوق‌دان های بخصوص زنان فعال؛
-        پرداختن به کشتار زندانیان سیاسی و تهیه فیلم از مادران توسط بنیاد پژوهش های زنان؛ http://www.iwsf.org
-        اعلام حضور با خواست‌های مشخص جمعی از خانواده‌های جان باختگان دهه 60 در سال 88؛ [ii] 
-        گردآوری اطلاعات کشته‌شدگان توسط بنیاد عبدالرحمن برومند  http://www.abfiran.orgو نوشتن گزارشی در مورد کشتار سال 67 توسط قاضی جفری رابرتسون وکیل دادگستری؛
-        ایجاد کارزاری برای رساندن صدای دادخواهی مادران و خانواده‌های کشته‌شدگان در حکومت اسلامی پس از کشتار خیابانی خیزش مردمی سال 88 توسط مادران پارک لاله(مادران عزادار)؛ www.mpliran.com 
-        جمع آوری مستندات و تهیه فیلم از خانواده های کشته شدگان؛
-        راه اندازی سایت سرخ- سبز برای استخراج مشخصات کشته شدگان اخیر؛  http://sorkhesabz.com/fa/martyr
-        راه اندازی سایت دفتر پیگیری وضعیت زندانیان سیاس؛ http://prisoners.rahana.org
-        و بسیاری موارد دیگر که به دلیل حجم زیاد موارد قابل ذکر نیست.
اینک پس از گذشت سال‌ها هنوز خانواده‌ها به دنبال دادخواهی‌اند و نه تنها هیچ پاسخی مبنی بر قبول کشتارها از مسئولان جمهوری اسلامی دریافت نکرده‌اند، بلکه از سازمان‌ها و جوامع بین المللی نیز هیچ نشانه‌ای از بررسی این کشتارها صورت نگرفته است. در طی این مدت نیز چندین بار نمایندگانی از سازمان ملل برای کشف حقایق مربوط به کشتارها و نقض حقوق زندانیان به ایران آمدند، ولی پرونده این جنایات بایگانی شده است. هم اکنون نیز نماینده ویژه ای از طرف سازمان ملل انتخاب شده است ولی در اولین گزارش خود هیچ اشاره‌ای به کشته شدگان گذشته و اخیر نکرده است که این سیاست با اعتراض‌های بیشمار خانواده‌ها و فعالان سیاسی روبرو شده است.
ما زنانی دیگر از تمامی فعالیت‌های دادخواهانه خانواده‌ها و تمامی فعالان سیاسی که در این زمینه تلاش می‌کنند تا صدای دادخواهی خود و مردم ایران را به گوش جهانیان برسانند، حمایت می‌کنیم و معتقدیم این حرکت دادخواهانه بالاخره روزی به به بار خواهد نشست و تمامی جنایت کاران در دادگاه‌های مردمی و عادلانه محاکمه خواهند شد، ولی معتقدیم اگر این صداها یکی شوند، می‌توانند کوه را جابه جا كرده و دیکتاتوری خون و جنايت اسلامی را به زانو در آورند.

زنانی دیگر
اسفند ماه 1390


[i] - http://www.irantribunal.com/farsi.html - برای نخستین بار در تاریخ ایران، کارزاری جهانی برای رسیدگی مردمی به کشتار زندانیان سیاسی در حال شکل گرفتن است. پیش از این، چنین دادگاهی با عنوان دادگاه راسل در سال ١۹۶۷، علیه جنایات جنگی دولت آمریکا در ویتنام برگزار شد. غیر از دادگاه راسل، تقریبا تمامی محاکماتی که در قرن معاصر برگزار شده، میان دولت ها بوده و یا به درخواست دولت ها برگزار شده است. دادگاه راسل،تنها دادگاهی در تاریخ معاصر است، که مستقل از دولت ها و حکومت ها، علیه جنایات جنگی دولت آمریکا در ویتنام برگزار شد.
 

هیچ نظری موجود نیست: