۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

ساز ها بشکست و درد شاعران از حد گذشت

خواننده : نگاره خالوا
ترانه: شهر خالی

دست ظالم را ببين بر ما چه مي تازد



شهر خالي جاده خالي کوچه خالي خانه خالي
جام خالي سفره خالي ساغر و پيمانه خالي

کوچ کردن دسته دسته آشنايانم ولي باز
باغ خالي باغچه خالي شاخه خالي لانه خالي

شهر ماتم جاده ماتم کوچه ماتم خانه ماتم
گريه ها شد جاي شادي ، شادي هر خانه ماتم

جمعه ماتم شنبه ماتم هفت روز هفته ماتم
کوک کردند مطربان هم سيم ماتم کوک ماتم

واي از دنيا که يار از يار مي ترسد
غنچه هاي تشنه از گلزار مي ترسد
عاشق از آوازه دلدار مي ترسد
پنجه ي خنياگران از تار مي ترسد
شه سوار از جاده هموار مي ترسد
اين طبيب از ديدن بيمار مي ترسد

ساز ها بشکست و درد شاعران از حد گذشت
سالهاي انتظار بر من و تو بد گذشت

آشنا نا آشنا شد
تا بلي گفتم بلا شد

گريه کردم ناله کردم حلقه بر هر در زدم
سنگ سنگ کلبه ي ويرانه را بر سر زدم

آب از آبي نجنبيد
خفته در خوابي نجنبيد

کوچ کردند دسته دسته آشنايان ، عندليبان
باغ خالي باغچه خالي شاخه خالي  لانه خالي

واي از قومي که با دشمن  همي سازد
آبرو در خدمت ظالم چه مي بازد
مطربان هم کوک کردند سازهاشان را به ظلم
دست ظالم را ببين بر ما چه مي تازد
اعدام کودکان در شهر و هر برزن
او به شلاق و به دارش وه چه مي نازد

چشمه ها خشکيد و دريا تشنگي  را دم گرفت
آسمان افسانه ي ما را به دست کم گرفت

جام ها جوشي ندارد ، عشق آغوشي ندارد
بر من و بر ناله هايم ، هيچکس گوشي ندارد



هیچ نظری موجود نیست: