۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

چهار قطعه شعر منتشر نشده
محمدرضا شفیعی‌کدکنی

 ۱
سالها و سالها و سالهاست
ما نماز خویش را
خوانده‌ایم،
روی تار عنکبوت

عصر شک و در وجود خویش شک
عصرشک و در شکوک خویش شک
عصر نعره در سکوت

آه اگر گسسته گردد این
ریسمان نازک عواطفی که هست
می‌کنیم در جهنمِ غیاب هر چه خوبی و خدا
سقوط




 ۲
طفلی به نام شادی، دیری‌ست گم شده‌ست
با چشم‌های روشن براق
با گیسویی بلند، به بالای آرزو

هر کس ازو نشانی دارد
ما را کند این خبر 
:این هم نشان ما
یک سو، خلیج فارس
سوی دگر، خزر



 ۳
ای آفتابگردان، گل‌های عاشقان
کاینسان تمام عمر، به خورشید خیره‌اید
یک لحظه
گوش خویش
بدین حرف وا کنید

من در مدار خویش
هرگز قدم برون ننهم از طریق عشق
حتی اگر شما
همه
یک روز
خسته شوید و شیوه خود را رها کنید





 ۴
ای خزان‌های خزنده، در عروق سبز باغ
کاین چنین سرسبزی ما پایکوبان شماست
از تبار دیگریم و از بهار دیگریم
می شویم آغاز از آنجایی که پایان شماست

منبع: مجله بخارا

هیچ نظری موجود نیست: